اجتماعیمقالات

جامعه بهائیان آمریکا: همیشه و همه جا تحت کنترل ؛ (قسمت دوم)

نویسنده: جان ریکاردو آی. ئوآن کول

جامعه بهائیان آمریکا

عقاید و سنّت‌های منزوی‌کننده

چه عقاید و رفتارها و سنت‌هایی است که مکانیسم‌ها و نظامات کنترلی به اجرا درآمده توسط مؤسسات بهائی را تأیید می‌کند؟ از آنجا که در دهه‌های ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ از بهائیان خواسته شد تا برای فعالیت‌های تبلیغی و مهاجرتی به مناطق و شهرهای مختلف بروند تا تعداد افراد بهائی برای تشکیل محفل محلّی بهائی به حد نصاب برسد که حداقل ۹ فرد بهائی ۲۱ ساله به بالا است، لذا این افراد در گروه‌هایی از حدوداً تعداد انگشتان دو دست تا ۴۰ نفر در شهرهای ایالات متحده آمریکا پراکنده شدند. تنها در چند شهر جامعه بهائی با تعدادی بیش از این ارقام وجود دارد. می‌توان تصور کرد که بهائیان اکثراً علاقه‌مند به حضور در فعالیت جامعه بزرگتر که همان جامعه غیربهائی هر شهر و ایالت باشند، زیرا آئین بهائی فاقد روحانیون رسمی و حرفه‌ای است و کلیه امور و فعالیت‌های دینی باید توسط مسئولین و منتخبین بهائی و یا داوطلبان انجام شود. تأثیر دیگر سنت و فرهنگ بهائی این است که بهائیان فعال اغلب برای تبلیغ به مناطق دور دست اعزام می‌شوند و یا به‌خاطر فعالیت اداری زیاد چنان سرشان شلوغ است که کمتر فرصت می‌کنند فامیل و دوستان غیر بهائی را بینند و بیشتر وابسته به شبکه ارتباطی و اجتماعی درون جامعه بهائی خود هستند و از این ‌رو مستعد فشار برای انطباق یافتن از سوی مؤسسات و نهادهای بهائی می‌باشند.

موضوع مهم دیگری که باعث جدایی و انزوای بهائیان از جامعه می‌شود، ممنوعیت دخالت آن‌ها در فعالیت‌های سیاسی است. البته اوضاع و شرایط همیشه این‌طور نبوده است. در قرن نوزدهم، بهائیان ایرانی در مواقعی در پُست‌های بالای سیاسی شاغل بودند و بعضی از تحصیل‌کردگان و روشنفکران آن‌ها از فعالان جنبش مشروطه‌خواهی بودند، هر چند در نهایت بهائیان از حکومت استبدادی جانب‌داری کردند. عبدالبهاء بین بهائیانی که در کشورهای دارای حکومت پادشاهی مطلقه زندگی می‌کنند و یا آن‌ها که در کشورهای جمهوری (دموکراتیک) هستند، تفاوت قائل شد. “چون حکومت آمریکا جمهوری است و حالت استبدادی ندارد، لذا لازم است که تمام شهروندان در انتخابات  و امور جمهوریت شرکت کنند.” (عبدالبهاء، دوره ۱۹۱۶-۱۹۰۹، جلد ۲، ص۳۴۲)

براین اساس بهائیان اولیه در آمریکا در امور سیاسی مشارکت فعال داشتند به عضویت احزاب در می‌آمدند و در مواردی به سمت سیاسی حکومتی منصوب می‌شدند. در دهه ۱۹۳۰، شوقی افندی فعالیت بهائیان در امور سیاسی را ممنوع کرد. این موضوع به یکی از اصول مرام بهائیت تبدیل شده است. (هورنزبی ص ۳۳۹: ۱۹۸۲) این تصمیم شوقی تا حدی به علت برکناری بهائیان ایرانی در زمان حکومت دیکتاتوری پهلوی در ایران بوده است. به نظر می‌رسد پس از آن شوقی افندی احساس کرد که این عرف و رفتار بهائیان، ایران را به هنجاری برای بهائیان در سطح جهانی تبدیل کند. او همچنین بر این عقیده بود که بحث‌های سیاسی حزبی می‌تواند منجر به جناح‎بندی و قطبی‎شدن جوامع بهائی مهم، همچون بهائیان نیویورک شود. به‎ هر صورت در سال ۱۹۵۱ منشی شوقی افندی از جانب او نوشت: ما باید دو کار انجام دهیم: اولاً از سیاست همچون طاعون و بیماری مهلک دوری کنیم و ثانیاً در کشوری که زندگی می‌کنیم از حکومت و دولتی که قدرت را در دست دارد اطاعت و پیروی کنیم. (هورنزبی ص ۳۳۲: ۱۹۸۲) این نظر و دیدگاه شوقی افندی در پیام مهم سال ۱۹۷۰ بیت‌العدل به جامعه‌ی بهائیان آفریقا مورد تأیید قرار گرفت (بیت‌العدل جهانی۵۰-۱۹۷۶:۴۴) و به‌عنوان یک ملاک و ارزش قدرتمند ثبت شد. به هر روی بهائیان آمریکایی نوعاً مشارکت در فعالیت سیاسی را تقبیح می‌کنند و می‌توان در مجموع دیدگاه و موضع آن‌ها را “ضد لیبرالی” ارزیابی کرد. (هولمز ۱۹۹۳)

همان‌گونه که در یک پست ایمیلی ابراز شده است: “فرهنگ سیاسی در آمریکا به شدت تحت تأثیر فرهنگ انقلابی و استقلال‌خواهی آن کشور و نظرات متفکرانی همچون جان‌لاک، جفرسون و استوارت‌میل شکل گرفته است. ویژگی‌های این فرهنگ عبارت است از شک و بدگمانی نسبت به حاکمان و صاحبان قدرت، ترویج فردگرایی، استفاده از پروسه‌ها و روندهای رقابت و هماوردی و اعتراض و مقابله برای جلوگیری از هرگونه سوءاستفاده از قدرت. همه ما چنان تحت تأثیر این فرهنگ هستیم که برایمان مشکل است تصور کنیم بدون هرگونه مقابله و مخالفت جناحی بتوان به اصلاح و تغییر واقعی دست یافت.” (آیول۱۹۹۳)

عدم امکان عضویت بهائیان دراحزاب، عدم امکان شرکت آن‌ها در رأی‌گیری‌های اولیه حزبی که مستلزم عضویت در احزاب است، مخالفت آن‌ها با رقابت و انتخابات حزبی، عدم مشارکت در کمپین‌ها و رقابت‌های سیاسی یا حتّی خودداری از بیان دیدگاه‌ها و مواضع سیاسی از توان اجتماعی بهائیان کاسته و آن‌ها نمی‌توانند مشارکت کاملی در امور جمهوریت داشته باشند و یا در مواردی آن‌ها را از جامعه بزرگ آمریکا ایزوله می‌کند. در حقیقت بهائیان نه تنها از عضویت در تشکیلات بزرگ سیاسی و احزاب، بلکه ازعضویت درسازمان‎های بزرگی چون عفو بین‎الملل نیز منع شده‌اند. (بیت العدل جهانی، ۱۹۹۳) بهائیان مجاز به مشارکت در فعالیت‎های مدنی سطح پایین به‎ویژه در سطح محلّی می‌باشند. به این ترتیب بهائیان نسبت به بقیه افراد آمریکایی در دسته‌بندی‌های سیاسی کمتری شرکت دارند و این موجب می‌شود تا رهبران تشکیلات بهائی قدرت و نفوذ بیشتری روی آن‌ها داشته باشند. یکی دیگر از مواردی که باعث انزوای بهائیان و محروم شدن آن‌ها از حمایت اجتماعی افراد غیربهائی می‌گردد، نفی نهادها و ارزش‌های رایج در جامعه آمریکایی از سوی بهائیان است. بسیاری از بهائیان ارزش‌ها، روش‌ها و جامعه آمریکا را به‌عنوان “نظم کهنه جهانی” رها می‌کنند. قانون اساسی آمریکا و اعلامیه حقوق بشر آن کشور غالباً از سوی بهائیان محافظه‌کار و متعصّب به‌عنوان ارزش‌های کهنه و در درجه پایین‌تری از اهمیت نسبت به ارزش‌ها و قوانین منصوص در کتب بهائی ارزیابی کرده و مورد انتقاد قرار می‌دهند. موضع‌گیری منفی بهائیان نسبت به جامعه فعلی آمریکا از چند طریق صورت می‌گیرد. یکی از مهم‌ترین و نمادین‌ترین آن‌ها، عقیده و باور عمومی و گسترده‌ی بهائیان به چیزی است که آنرا “مصیبت یا فاجعه” می‌نامند؛ یک حادثه یا یک سلسله از حوادث آخرالزمانی، که به شدت جامعه ‌آمریکا را زیر و رو خواهد کرد و زمینه را برای پذیرش گسترده بهائیت در آمریکا فراهم خواهد کرد. (پیتر اسمیت ۱۹۸۲؛ پگی کیتون در کتاب هالینگر ۱۹۹۲:۲۶۹)

مسئولان جریان اکثریت بهائی در حیفا برخلاف جریان اقلیت بهائی (گروه جِنسِن در مونتانا) از ارائه هرگونه تاریخ برای وقوع این مصیبت یا بلای آخرالزمانی طفره می‌روند. طرفداران گروه بهائی اقلیت به رهبری دان جنسن، پایان سال ۲۰۰۰ را به‌عنوان زمان وقوع بلای آخرالزمانی اعلام کرده بودند که اتفاق خاصی بروز نکرد. بسیاری از بهائیان عقیده دارند که نهادهای روحانی آن‌ها در نهایت حکومت آمریکا و سایر حکومت‎ها را به کناری خواهند زد، به نحوی که حکومت دینی بهائی به جدایی دین و حکومت خاتمه خواهد داد. این عقیده اگرچه از سوی بهائیان لیبرال مورد انتقاد واقع شده، ولی اخیراً از سوی بیت‌العدل جهانی مورد حمایت قرار گرفته است. (بیت‌العدل جهانی ۱۹۹۶؛ هاکنس ۱۹۹۶؛ والتر ۱۹۹۶؛ جانسون ۱۹۹۷)

از آنجا که تنها بهائیان در انتخابات و انتخاب مسئولان بهائی شرکت می‌کنند، بنابراین پس از تصاحب قدرت اگرچه غیرمحتمل از سوی بهائیان در آمریکا هم تنها بهائیان ایفای نقش می‌کنند. این سیاست منجر به ایجاد اقلیت‌های مذهبی با اختیارات اجتماعی کمتر خواهد شد، شبیه آنچه که قبلاً در کشورهای خاورمیانه مشاهده می‌شد و اکنون نیز مواردی از آن یافت می‌شود.

این‌که بهائیان آمریکا در قرن ۲۱ از حکومت دینی طرفداری کنند حرف چرندی است، چرا که بنیان‌گذاران بهائیت در قرن ۱۹ یعنی بهاءالله و عبدالبهاء از بحث جدایی دین و حکومت و دموکراسی چند حزبی طرفداری کردند؛ چرا که این روش را وسیله‌ای برای رعایت مدارا و تساهل نسبت به بهائیت در ایران شیعی می‌دانستند. (ژان کول، ۱۹۹۲)

 ایده‌آل‌های مربوط به حکومت دینی آشکارا یک هدف رادیکال خاورمیانه‌ای است. بسیاری از بهائیان معاصر نمی‌دانند که ادعای حکومت مذهبی با آموزه‌های صدساله بهاءالله، عبدالبهاء و شوقی افندی در تعارض می‌باشد. (روبارتز، ۱۹۹۳)

بهائیان به نهادهای تشکیلاتی خود اختیارات گسترده‌ای اعطاء کرده‌اند، چرا که بسیاری از آن‌ها برخلاف پروتستان‌ها آن نهادها را صرفاً چون کلیسا نمی‌دانند، بلکه بیشتر نهاد اولیه و جنینی حکومت دینی می‌انگارند. بسیاری از بهائیان آمریکا بیت‌العدل را یک نهاد  مصون از خطا می‌دانند. این عقیده ناشی از برداشت از عبارت عربی استعمال‌شده (معصوم) از سوی عبدالبهاء است. بسیاری از طرفداران بهائیت انکار می‌کنند که شوقی‌افندی حدود مصونیت از خطای بیت‌العدل را به قانون‌گذاری محدود کرده است و حق آن‌ها را در تفسیر نصوص بهائی نفی کرده‌است. (شوقی ربّانی ۱۹۶۹، صفحات ۱۵۱- ۱۴۸)

با پایان دوران ولایت امر، بهائیان متعصب و محافظه‌کار تمایل زیادی برای اعطای حق انحصاری تفسیر متون به‌صورت دو فاکتو و عملی به بیت‌العدل دارند و بیت‌العدل هم به مخالفت جدّی علیه اومانیسم غیردینی (secular-Humanism) و روش‌های مادی‌گرایانه در تحقیقات آکادمیک و مباحث تفسیری پرداخته است. بسیاری از بهائیان بر این عقیده‌اند که فهم و شناخت و دریافت‌های فردی خود را در برابر تصمیمات بیت‌العدل به کناری بگذارند و آشکارا از آن اطاعت کنند و این کاری است که دقیقاً با ارزش فردگرایی آمریکایی در تعارض است. بهائیان لیبرال غربی به‌طور خصوصی از این موضوع اظهار انزجار می‌کنند ولی به‌نظر می‌رسد که آن‌ها به‌شدّت در اقلیت باشند. اعتقاد به مصونیت از خطا می‌تواند به‎عنوان یک مکانیسم کنترلی قدرتمند عمل کند. یک بهائی انگلیسی پیشین توضیح داده است که در جریان کانونشن ملّی در اواخر دهه۱۹۹۰ (گفتگوی خصوصی فوریه ۱۹۷۷)، با سخنان آقای فیلیپ هین‌ورث (عضو محفل روحانی ملی بهائیان انگلستان) هنگامی‌که از اعضای حاضر در کانونشن پرسید آیا می‌خواهید با خواسته‌های بیت‌العدل جهانیِ مصون از خطا مخالفت کنید، نتیجه‌ی آرا تغییر کرد. اگرچه محافل ملّی مصون از خطا تلقی نمی‌شوند ولی در بین بسیاری از بهائیان آمریکا این گرایش وجود دارد که تمام مؤسسات و نهادهای بهائی در برخی مواقع از هدایت ملکوتی و آسمانی برخوردار می‌شوند. اعتقاد به هدایت ملکوتی و آسمانی نهادها بهائیان را به نوعی روش‌های کنترل مستبدانه از سوی کارگزاران بهائی می‌کشاند و از این‌رو آن‎ها به سوی سرزنش افراد قربانی و طرد منتقدان و متهم ساختن آن‌ها به ایجاد اختلاف گرایش پیدا می‌کنند. (شوپه ۱۹۹۵؛ کالینز ۱۹۹۱)

ادامه این مقاله را در قسمت سوم مطالعه نمایید…

 

کلیک کنید: قسمت اول

کلیک کنید: قسمت سوم

کلیک کنید: قسمت چهارم

اطلاعات بیشتر

مقالات مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

16 + سیزده =

دکمه بازگشت به بالا