نویسنده: جان ریکاردو آی. ئوآن کول
انتخابات الهی
مکانیسمهای کنترلی متعددی در خصوص نظام انتخاباتی و واقعیات قدرت در جامعه بهائی وجود دارد. بهائیان آمریکایی اولیه فاقد “افراد روحانی” و “رهبران انتخاباتی” بودند. البته آنها اجازه ثبتنام برای عضویت در ادارات بهائی و انجام رقابت برای ورود به محفل بهائی را داشتند. وقتی بهائیان آمریکایی اولیه از عبدالبهاء پرسیدند که انتخابات محافل محلّی چگونه باید انجام شود، او پاسخ داد که آنها باید طبق ضوابط انتخاباتی رایج در کشورشان عمل کنند. وان دِنهونارد میگوید در زمان عبدالبهاء در آمریکای شمالی کاندیداتوری و ثبتنام و رقابت انتخاباتی در انتخابات بهائی روش رایج و استاندارد بود. (وان دِن هونارد ۱۹۹۶ ، صفحات ۸- ۱۵۷)
شوقی افندی در اوایل دههی ۱۹۳۰ به پیروی از سنّت و رویّه بهائیان ایرانی عرف تبلیغات و رقابت انتخاباتی را ممنوع و متوقف کرد. گرچه به ظاهر فعالیتهای رسمی انتخاباتی از آن زمان متوقف شد و در شهرهای بزرگ جامعه بهائی از شناخت و ارزیابی کاندیداهای ملّی محروم شدند، ولی مکانیسمهای غیررسمی تبلیغ و رقابت انتخاباتی، خصوصاً از سوی افراد صاحب نفوذ و مستقر بر صندلی قدرت بهطور گسترده به کار گرفته میشود. نهادهای انتخابی بهائی خیلی هم طرفدار انتخابات نیستند و به دلخواه خود عمل میکنند. انتقاد عمومی علیه نهادهای بهائی مجاز نیست، گرچه گفته شده انتقاد خصوصی به شکل نوشتن نامه انفرادی به نهادی خاص یا تفسیر و توضیح در مجامعی که تنها بهائیان حضور دارند میتواند مجاز شمرده شود. (بیتالعدل جهانی ۱۹۸۹–۱۹۸۸)
انتقاد عمومی مداوم نسبت به نهادهای بهائی از سوی یک فرد بهائی میتواند او را در مظان نقض میثاق و دریافت برچسب اقدام به حمله غیرصادقانه به دیانت بهائی نماید که مجازاتهای شدیدی در پی دارد. پس از هر رأیگیری تمام جامعه بهائی باید از نتیجه انتخابات حمایت کنند و دیگر اقلیت شکست خورده مجاز به ادامهی انتقاد نیست. (هورنزبیHornsby ، ۱۹۸۳:۳۱)
بر طبق مفروضات این رویه چنانچه خط مشی و سیاست اتخاذ شده ضعیف و نارسا باشد، جامعهی بهائی پس از مدتی به نارسایی آن پی میبرد و سیاست جدیدی اتخاذ خواهد کرد. این نظریهی رفتار سیاسی نیاز به توازن و بازبینی (حضوراقلیت منتقد) را نفی میکند. قرار دادن هیئتهای منتخب فراتر از انتقادات عمومی و ساکت ساختن اقلیتهای شکست خورده، تأثیرات قابل پیشبینی در سطح ملّی داشته است. از سال ۱۹۶۱ به این طرف هیچیک از اعضای محفل ملّی بهائیان آمریکا که از انتخاب مجدد انصراف ندادهاند، جابهجا نشدهاند. موارد احتمالی جابهجایی همه اضطراری و اجتناب ناپذیر بودهاند. از این گذشته بهنظر میرسد نظام کنونی رهبری بهائی بسیار مستعد پذیرش شبکههای خانوادگی و گروهبندیها است. برای مثال، خانم ویلما اِلیس، مادر رابرت هندرسن (منشی یا همان دبیرکل محفل روحانی ملّی بهائیان) با آقای فیروز کاظمزاده (عضو محفل ملّی) ازدواج کرده است. خود اِلیس قبلاً عضو محفل ملّی بوده و مناصب بهائی حساسی را در اختیار داشته است. درحال حاضر او عضو هیئت مشاوران قارهای آمریکا است که مشورت و خدمات دیگری را به اعضای محافل و نهادهای انتخابی در سراسر آمریکا اعطاء میکند. دو تن دیگر از اعضای محفل ملّی، آقای جیمز و خانم دوروتی نلسون، زن و شوهر هستند. جیمز قاضی ارشد دادگاههای حقوقی لسآنجلس است. دوروتی هم قاضی شعبه ۹ استیناف کالیفرنیا است. دو عضو دیگرمحفل ملّی، جوانا کنراد، کارمند بازنشسته دادگاه حقوقی لسآنجلس و ویلیام دیویس، عضو اجرایی پیشین شعبه ۹ دادگاه استیناف کالیفرنیا است. دیگر عضو کنونی محفل ملّی یک خانم اهل داکوتای جنوبی، پاتریشیا لاک، اولین زن سرخپوست آمریکایی عضو محفل ملّی است. او جایگزین شوهرش کِوین لاک شده است. مایکل مکمولن، جامعهشناس محقق دانشگاه هوستون (بهائی) اعلام داشته که ممنوعیت تبلیغ و رقابت امکان پیروزی افراد خارج از نهادهای قدرت بهائی را در محفل ملّی تقلیل داده است. او اضافه میکند در سطح محلّی امکان جابهجایی بیشتر است. حتی در این سطح مباحث حتی دیدگاههای اختلافی راحتتر بحث و مبادله میشود و ترس از مخالفت رسمی کمتر است. (ریفکین ۱۹۹۷ – اشتباهاً به Cole نسبت داده شده بود)
بهائیان منتقد سیستم ادعا میکنند که نتایج انتخابات از سه طریق تحریف و منحرف میشود. محفل ملّی بهائیان آمریکا از همه امکانات تبلیغاتی و نیز کنترل ابزارهای تبلیغاتی مثل نشریه آمریکن بهائی (ارگان محفل ملّی بهائیان آمریکا) برخوردار است. همچنین نوارهای ویدئویی تبلیغی به محافل محلّی ارسال میکند، افراد خود را برای برگزاری کنفرانس به اطراف و اکناف میفرستد و به این ترتیب آنها بیشتر در معرض مشاهده و دید افراد هستند، البته همهی هزینهها از صندوق ملّی بهائیان پرداخت میشود. این تبلیغات خصوصاً زمانی که دیگران از هرگونه تبلیغ و رقابت محرومند، مؤثر و ارزشمند است. آنها ادّعا میکنند که افراد عضو محفل و قدرتمند معمولاً نزدیکان و آشنایان خود را برای انتخاب در مناصب تبلیغ توصیه میکنند، آنها را برای برگزاری کنفرانس اعزام میکنند، آنها را برای تصدی سِمتهای مهمّ لجنههای ملّی منصوب میکنند و در مناسبتها و رویدادهای مهم عناوین خاص را به آنها ارزانی میکنند. (گفتگوی شخصی ، مه ۱۹۹۶)
از آنجا که صحبت آشکار دربارهی کاندیداها مجاز نیست، سیستم علامتدهی غیرمستقیم ظریف و تبلیغات غیرمستقیم بسیار اهمیت دارد. در واقع از نظر برخی افراد این خود نوعی تبلیغات انتخاباتی است. در دههی هفتاد یکی از نخبگان آفریقایی-آمریکایی که در بحثهای تبلیغی مذهبی مهارت داشت گفته است: “از من پرسیدند که اگر بخواهم میتوانم عضو ارکستر محفل روحانی ملّی بشوم” برداشت او این بود که از نظر مردم، کسانیکه در مجالس بزرگ مثل کانونشن ملی سالانه به خواندن مناجات بپردازند از طرف قدرتهای موجود “متبرک و تأیید” میشوند. ولی او پاسخ داده بود که علاقهای به خواندن دعا و مناجات ندارد. (تالیسمان ، آوریل ۱۹۹۶)
بدون شک رقابت برای عضویت در محفل ملّی به چیزی بیش از توصیههای بالا نیاز دارد. ولی به هر صورت اهمیت روشهای تبلیغ غیرمستقیم و خودنمایی و جلب توجه در کانونشن عید رضوان قطعی است و نباید آنرا دست کم گرفت.
برخی رقابتها از سوی کاندیداهای غیررسمی طی کنفرانسها و سخنرانیها در سفرهای ملّی صورت میگیرد. اینگونه فعالیتها و تبلیغات، مادام که شخص از محفل ملّی انتقاد نکند و بهطور واضح درخواست رأی به نفع خود نکند و صبورانه در انتظار ورود به محفل بماند، مجاز و بدون اشکال است. بعضاً محفل ملّی با لغو برنامههای سخنرانی فردی اینگونه تبلیغات را تعطیل میکند. البته بهائیان محافظهکار و سنّتی که انتخابات را امری قُدسی و الهی تلقی میکنند، هرگونه فعالیت و برنامهریزی انتخاباتی را نفی میکنند.
مکانیسمهای کنترلی و مجازاتها
رهبران بهائی از یکسری مکانیسمهای کنترلی برای فرم دادن به بیان و رفتار بهائیان استفاده میکنند. این موارد عبارت است از سلب حق رأی، توبیخ، درخواست برای سازش و تطبیق، اتهام “ضعف در عهد و میثاق”، بازرسی و تحقیق و اعلام عمومی و روشهای مختلف سانسور. بسیاری از این روشها علیه افرادی که پتانسیل رهبری دارند یا روشنفکران و افراد اقتصادی که درگیر فعالیتهای اقتصادی مرتبط با بهائیت هستند اِعمال میشود. ممنوعیتها به نوعی موجب از بین رفتن تفکرات انتقادی و کنترل بیشتر گفتار بهائیان از سوی افراد اجرایی شده است. گروهی از بهائیان کالیفرنیایی در دهه ۱۹۸۰ مبادرت به چاپ مجلّهی بهائی دیالوگ کردند. اگرچه مقالات برای کنترل و سانسور قبل از چاپ به محفل روحانی ملّی بهائیان ارائه میشد، معالوصف یک احساس عدم اعتماد نسبت به گروه نویسندگان لیبرال–چپ، بهطور روز افزون در ویلمت و حیفا بروز کرد. در بهار ۱۹۸۸، سردبیران نشریه یک برنامهی اصلاحی ۹ بندی را به عنوان “یک برنامه معتدل” برای چاپ پیشنهاد کردند. در این مقاله به ازبین رفتن فضای گفتگو، مخالفت با ادامهی سانسور و ایجاد محدودیت برای عضویت در محفل ملّی اشاره شده بود. متقابلاً آقایان هندرسون (منشی محفل) و کاظمزاده آنها را به رقابت منفی متهم کردند. نویسندگان و دبیران نشریه دیالوگ در کانونشن ملی ۱۹۸۸ در ویلمت، تقبیح شدند. اعضای محفل آنها را به اقدام برای کسب قدرت و خارج شدن از مسیر صحیح متهم کردند و رأی به تعطیل آن دادند. (شول ۱۹۹۷)
ممنوعیت فعالیت تبلیغاتی آنچنان گسترده است که هرگونه فعالیت روشنفکرانه و یا هرگونه ارتباطی که تحت کنترل محفل ملّی نباشد مورد سوء ظن قرار میگیرد. کارگزاران تشکیلات بهائی تأکید زیادی بر اتفاقنظر و نزدیکی و یکسانسازی دیدگاهها در میان بهائیان و اقدام برای جلوگیری از پیدایش فرهنگهای فرعی خودآگاهانه که نوعی “احزاب” تلقی میشوند که متمایل به تفرقهگرایی هستند، دارند. علیرغم وجود تفاوتهای ایدئولوژیک روشن لیبرالی و محافظهکارانه در میان بهائیان، آنها از زدن چنین برچسبهایی به یکدیگر منع شدهاند. هر فرد دانشگاهی بهائی که جزء مقامات رسمی بهائی نباشد، بهعنوان “کسی که دنبال طرفدار است” مورد سوء ظن میباشد. یکی از مکانیسمهای کنترلی رهبران بهائی، “طرد اداری” بهائیان است. افراد بالغ (۲۱ساله) با پیوستن به بهائیت، دارای حق رأی مستقیم برای انتخاب اعضای محفل محلّی و سپس از طریق انتخاب هیئت منتخب برای کانونشن منطقهای (District) و اعزام آنان به کانونشن ملّی به شکل هرساله، بهطور غیرمستقیم در انتخابات اعضای محفل ملّی شرکت میکنند. در انتخابات محافل محلّی و ملّی، ۹ نفری که بالاترین آراء را کسب کنند برای عضویت محفل انتخاب خواهند شد. هر ۵ سال یکبار هم اعضای محافل ملّی اعضای بیتالعدل را انتخاب میکنند. از دیگر اختیارات اداری فرد، عضویت در نهادهای انتخابی و شرکت در ضیافتهای ۱۹ روزه است. تنها آن دسته از بهائیان که دارای حقوق اداری هستند میتوانند در مراسم ازدواج بهائی شرکت کنند یا به جامعه بهائی کمک مالی کنند. حضور در بسیاری از کنفرانسها و حتّی مجامع اینترنتی از قبیل بهائی – دیسکاس، برای بهائیان معتقد و بدون محرومیت مجاز است. محفل ملّی هم زمانی مبادرت به طرد شخص میکند که او بهطور آشکار و علنی قوانین بهائی را مکرراً نقض کند؛ شرکت در فعالیتهای حزبی و سیاسی، عضویت در سازمان مذهبی غیربهائی، نوشیدن الکل، قمار بازی، همجنسبازی، زندگی مشترک بدون انجام مراسم ازدواج بهائی و یا نقض یک قانون مدنی نسبتاً جدی. ( هورنزبی ۱۹۸۳ :صص ۵۱-۳۹)
کسانی که حقوق خود را از دست میدهند دیگر نمیتوانند در مجامع رسمی بهائی به ایراد سخنرانی بپردازند و یا اگر نویسنده باشند معمولاً نمیتوانند هیچ ناشر بهائی را متقاعد به چاپ کتب و نوشتهی خود بکنند. در برخی موارد محفل ملّی صرفاً بنابر ملاحظات سیاسی اقدام به طرد فرد میکند و این زمانی است که فرد بهطور علنی و یا حتی در جمع خصوصی اقدام به انتقاد یا همان به قول محفل “بدگویی” از عملکرد محفل ملّی بهائیان نماید. در این مورد در شبکه ایمیلی تالیسمان در پاییز ۱۹۹۵، بحثی شد و طی آن لیبرالها متذکر شدند که در این موارد محفل روحانی ملی هم بهعنوان شاکی و هم بهعنوان قاضی عمل میکند. اکثر افراد حاضر در بحث از عرف و رویه جاری دفاع کردند، زیرا این امر مبتنی بر دستور شوقی افندی به محافل روحانی ملّی است و تأکید کرده بود که اگر عضوی از محفل هم با آن فرد مباحثه کرده و رو در رو بوده نباید از مشارکت در تصمیمگیری علیه آن فرد خودداری کند. بهائیانی هم که بهطور علنی با سیاستهای نهادهای بهائی مخالفت کنند، فرضاً از طریق ایمیل و وب سایت ممکن است از لیست بهائیت حذف شوند و غیربهائی تلقی شوند، همانطور که درباره مایکل مککنی، نویسنده فانتزینویس کانادایی در ژوئیه ۱۹۹۷ اتفاق افتاد. بالاترین اتهام علیه فرد، اعلام او بهعنوان “ناقض عهد و میثاق” است. اگرچه خود بهاءالله سعی داشت تا به حکم طرد و تکفیر و نجاست خاتمه دهد، ولی امروزه بهائیان همچون سایر کالتها حکم طرد و تکفیر را به کار میبرند. ریاست جامعه بهائی که امروزه بیتالعدل این مقام را دارا است، میتواند این مجازات را اِعمال کند. در حالیکه طرد اداری و محرومیت از حق رأی به جنبههای روانی فرد کاری ندارد، ولی چنانچه فردی بهعنوان ناقض عهد و میثاق معرفی شود میتواند دچار مجازاتهای روحی هم بشود. بهائیان نباید هیچگاه با ناقضان گفتگو و یا معاشرت داشته باشند. ( هورنزبی ۱۵۳-۲۴۸ : ۱۹۸۳ )
دوستان و بستگان بهائی حتی همسر فرد باید با فرد ناقض میثاق قطع رابطه کنند. هرگونه پشتیبانی سازمانی از چنین فردی قطع میشود. این مجازات نوعاً در مورد اشخاصی اعمال میشود که با ریاست جامعه بهائی تعارض پیدا کنند. این امر عمدتاً زمانی بروز میکند که اقدام فرد در نهایت منجر به ایجاد فرقه جدیدی در بهائیت شود و یا فرد با چنین فرقهای رابطه برقرار کند. بعضاً مقامات بهائی افراد Ex-Bahai را هم ناقض میثاق اعلام میکنند. در سال ۱۹۹۶ در نیوزیلند یک تازه بهائی که از قطع رابطه با دختر یک ناقض عهد خودداری کرده بود برای مقابله با فشار سیستم بهائی بهطور رسمی از بهائیت خارج شد. معذلک او رسماً از سوی بهائیت بهعنوان ناقض میثاق معرفی شد. افراد حتی ممکن است بهخاطر ابراز عقیده مجازات و طرد شوند. اخیراً در مورد یک بهائی لیبرال آمریکایی که انتقاداتی را نسبت به محفل ملّی آمریکا کرده و خواستار اصلاحات در رویههای حقوقی بهائی شده بود، بیتالعدل اعلام کرد اگر او به این روش خود ادامه دهد، او و تمام کسانیکه او با آنها ارتباط نزدیک دارد، خود را در تعارض مستقیم با عهد و میثاق خواهند یافت. در فرهنگ بهائی بیتالعدل آنان را تهدید کرده بود که اگر به انتقادات خود نسبت به نهادهای بهائی ادامه دهند، حتی اگر کارشان منجر به تجزیه و شکاف در جامعه بهائی نشود آنها طرد و اخراج خواهند شد. با افزایش امکانات و تسهیلات الکترونیک و سایتها، تهدید به طرد و اخراج افزایش یافته است. گرچه مقامات بهائی وانمود میکنند که به امور شخصی و تجاری بهائیان کاری ندارند، ولی مؤکداً ابراز میدارند به فعالیتهای اقتصادی مرتبط با بهائیت توجه دارند. از اینرو ساخت و فروش تزئینات و جواهرات مرتبط و منقوش با علائم بهائی کاملاً زیر نظر است و حتی ممکن است افرادی را از اشتغال به اینکار منع کنند. موزیکها و ترانههایی که توسط آهنگسازان و خوانندگان بهائی با استفاده از اشعار حماسی و غزلیات بهائی تهیّه و اجرا میشود باید قبلاً “بازبینی” شوند. محفل روحانی ملی آمریکا حتی بهطور خصوصی به انتشاراتیهای بهائی اعلام داشته که در زمینه ادبیات مرتبط با بهائیت چه مواردی چاپ شود یا چاپ نشود و حتی مواردی را در چاپ اول یا دوم کتابی حذف کنند. (دنیس مک اِوئن ۱۹۹۲)
در جریان برپایی کنگره جهانی بهائی در نیویورک در سال ۱۹۹۱ محفل ملّی از همه بهائیان خواست بلیط پرواز را از یک آژانس مورد نظر محفل ولو با قیمت گرانتر بخرند. برخی آژانسهای خصوصی بهائی که قصد داشتند خدمات و بلیطهای ارزان قیمتی عرضه کنند مورد تهدید محفل ملّی قرار گرفتند که حق رقابت ندارند. علیرغم پیدایش عصر جدید و فرهنگهای آزاد منشانه، غالب تفاسیر درباره متون بهائی در آمریکا تفاسیر لغوی و ادبی است، درست مثل پروتستانتیسم محافظهکار. همه دیدگاهها و برداشتهای تشکیلات اداری بهائی، مبتنی بر نوشتههای شوقی افندی درباره توسعه بهائیت در جوامع غربی است. گرچه یکی از تعالیم بهائیت تطابق دین با علم است، ولی عملاً بهائیان آمریکایی متون و نصوص بهائی را بالاتر از علم تلقی میکنند. اخیراً مشاوران قارهای شروع کردهاند به توصیه به افراد آکادمیک بهائی که به تفسیر ادبی خاصی از نصوص بهائی پایبند باشند تا در معرض خطر طرد و تکفیر و اخراج قرار نگیرند. (استفان بیرکلند ۱۹۹۶)
یکی از مکانیسمهای بهکار گرفته شده از سوی مسئولان بهائی برای ایجاد همسانی آئینی و رفتاری، انتقاد و تخطئه افراد و گویندگانی است که نقطه نظرات و برداشتهایی متفاوت با دیدگاه رسمی مسئولان بهائی دارند. بیتالعدل هم از بهائیان خواسته است چنانچه فرد یا افرادی را یافتند که دیدگاه و گفتاری متفاوت از دیدگاه رسمی بهائیت دارند آنها را به تغییر فکر و همراهی با عهد و میثاق دعوت کند. در یک کنفرانس ایمیلی تالیسمان، یک مهندس بهائی ایرانی– آمریکایی تماس گرفت و لیبرالها را متهم کرد که درصددند تا “میثاق را از بین ببرند و یک گروه و فرقه جدید راه بیاندازند.” (تالیسمان، آوریل ۱۹۹۶)
اعلام دیدگاهها و مواضع رسمی از دیگر مکانیسمهای کنترلی مهم است. اگر اتهام نقض میثاق لیبرالها را به راه برنگرداند، در آنصورت بهائیان محافظه کار مورد آنها را به محفل و یا به یکی از افراد رو به ازدیاد روحانی، شکل “نهاد علما” گزارش خواهند نمود. (Institution of the Learned)
در آمریکای شمالی این گروه متشکل از ۴ مشاور قارهای است که حدود ۷۰ عضو هیئت معاونت زیر نظر آنها فعالیت میکنند که هر یک از معاونین به نوبه خود حدود۶۰ مساعد (assistant) بهعنوان همکار و زیردست خود دارد. این کادر ۴۰۰۰ نفره از بهائیان فعال به حفاظت و کنترل جامعه بهائی میپردازند. بعضی مواقع افراد رسمی سازمان با فرد “متهم” ملاقات و تلاش میکنند تا او را متقاعد نمایند و به عقایدش وفادار بماند. مقامات رسمی سازمان برای افراد گزارش شده پرونده تشکیل داده و آنها را از اشتغال در مناصب مهم کمیته (لجنهها) یا انتصاب بهعنوان مساعد و یا سخنرانی در مراسم رسمی بهائی وکنفرانسها محروم میکنند. در دههی ۱۹۸۰ یک بهائی حرفهای به گروهی از بهائیان آمریکایی گفت که عبارت “حکومت جهانی” مورد استفاده بهائیان چندان مورد قبول آمریکاییها نیست و بهتر است بهائیان عبارت دیگری بهجای آن پیدا کنند. تبعیت و انطباق با سخنان شوقیافندی در بهائیت یک ارزش محسوب شده و گفتار فرد مزبور نوعی “نقض میثاق و سرکشی” محسوب میشود. در نتیجه یکی از اعضای محفل ملّی، فرد مطمئنی را بهطور خصوصی مأمور کنترل آن شخص کرد. به من گفته شده که آن عضو محفل ملّی یک شبکه از خبرچینان و جاسوسان در سطح ملّی برای خود تدارک دیده بود. “راس سامرز” یک بهداشتکار اهل سیاتل است. او نقل میکند که در دههی ۱۹۷۰ قبل از سفر به حیفا، پیامی از بیتالعدل را مشاهده کرده که در آن از بهائیان خواسته شده بود نوشتههای ناقضان عهد و میثاق را نخوانند، ولی اینکار را ممنوع نکرده بود. بعداً در سفر حیفا او این مطلب را به فرد دیگری گفت. در بازگشت به سیاتل، یکی از مشاوران قارهای با او تماس گرفت و او را در خانهاش ملاقات کرد و دربارهی اظهارات او گفتگو کردند. بهنظر میرسد بهائی بودن به معنی زندگی تحتفشار و تحتکنترل و بازرسی است. فردی که به او اتهام زده شده هیچ دسترسی به گزارش داده شده علیه او و اینکه چه کسی به او اتهام زده، ندارد.
ادامه این مقاله را در قسمت چهارم مطالعه نمایید…
کلیک کنید: قسمت اول
کلیک کنید: قسمت دوم
کلیک کنید: قسمت چهارم