انتخاب حقیقت (قسمت دوم)
مصاحبهای ارزشمند با عطاءاله قادری، نماینده سابق جامعه بهائیت:
نماینده سابق جامعه بهائیت در شمال غرب ایران ضمن بیان دلایل مسلمان شدنش به تشریح وظایف یک بهائی تشکیلاتی و دلیل مظلومنمایی اعضای این فرقه در ایران پرداخت. تشکیلات بهائیت به گونهای طراحی شده که جدا شدن از آن بسیار سخت است و تبعات فراوانی دارد. شاید زمانی متوجه عمق این مسئله شویم که پای صحبت جداشدگان از این فرقه بنشینیم و از زبان آنها بشنویم.
عطاءاله قادری، یکی از این افراد است که پس از سالها فعالیت در جایگاههای کلیدی تشکیلات بهائیت در ایران، با عنایت الهی، حق را یافته و امروز به عنوان یک شیعه مؤمن، رفتار و عملکرد تشکیلاتی این فرقه را بررسی میکند. گفتگوی زیر که مشروح آن را از نظر میگذرانید، با همکاری “مؤسسه مطالعاتی روشنگر” (مجله روشنا) صورت گرفته است.
…………………………………………………………..
چند خواهر و برادر دارید؟ چند نفر از اعضای خانوادهتان مسلمان شدند؟
من چهار خواهر و چهار برادر دارم. یکی از بردارانم از اول بهائیت را قبول نکرد. در خمین ازدواج کرد و زندگی بسیار موفقی دارد و از اول هم داخل این تشکیلات نشد. یک خواهرزاده هم دارم که او هم باز از اول به طور کلی داخل بهائیت نشد. مابقی در کشورهای کانادا و آمریکا هستند. یکی از برادرانم در کشورهای عربی آنچه را که به عنوان پیامهای بیتالعدل به زبان عربی به جامعه بهائی ابلاغ میشود، مورد بازبینی قرار میدهد.
من در ۱۹ مرداد ماه سال ۱۳۷۲ به اسلام واقعی و تشیع نائل شدم. از آن موقع، نه هیچ کدام را دیدهام و نه اطلاع خاصی از آنها دارم و احوال آنها را از دیگران جویا میشوم.
همسرتان هم بهائی بود؟
بله، اتفاقاً من با کسی ازدواج کردم که پدربزرگش برای اولینبار بهائیت را در روستاهای اطراف ما آورده بود و گسترش داده بود. همچنین سبب ضلالت ۲۸ خانواده مسلمان شده بود. من با نوه او ازدواج کرده بودم. دلیل اینکه من چند سالی اسلام آوردنم را عقب انداختم. این بود که شرعاً نمیشد یک مرد مسلمان، زن مرتده را در عقد، چه دائم و چه غیردائم، داشته باشد. این بود که من سعی کردم با تغییر رفتار و شیوه برخوردم در خانه، سبب جلب و جذب همسرم به اسلام شوم.
مثلاً شبها برای آنها کتابهای خاصی را از ذکر مصائب اهل بیت گرفته تا اینکه مسلمانان چهقدر خوشبخت هستند میخواندم. به خانواده خود میگفتم مسلمانان وقتی احساس دلتنگی کنند کسی را دارند که به آن متوسل شوند و از آن شفاعت بخواهند، درحالیکه ما اصلاً از اساس به آنها معتقد نیستیم.
همه این اقدامات سبب شد تا در نهایت، در سایه لطف پروردگار و ائمه اطهار، ایشان اسلام را بپذیرند. بهطوری که الآن در مسائل اعتقادی، به مراتب از من بهتر هستند. وقتی به همراه خانوادهام، مسلمان شدیم. دخترم ۱۲ ساله و پسرم تقریباً ۱۱ ساله بود.
از علنی کردن شیعه شدنتان ترسی نداشتید؟
خیر، نه تنها نداشتم بلکه بسیار خوشحال شدم. من در روزنامه کیهان در صفحه اول در تاریخ ۲۰ شهریور ۱۳۷۲ شمسی اعلام عمومی کردم. بنده مثل سایرین نبودم که بخواهم در پشت پردهای از ابهامات، خود را قایم کنم. این بود که اعلام عمومی کردم تا در سایه این تغییر و تحول هم زندگی اخروی و هم زندگی مادی بهتر شود. حالا زندگی ما خوب است و بچهها احساس خوشحالی میکنند. دخترم با یک معلم ازدواج کرده است و تدریس میکند. پسرم فوق لیسانس کشاورزی دارد و مشغول به خدمت به مردم است.
در دورانی که عضو بهائیت بودید، به چه کارهایی مشغول بودید؟
تحصیلاتم که تمام شد، به استخدام وزارت آموزش و پرورش درآمدم. آموزش و پرورشی که قبل از انقلاب در آن استخدام و مشغول به کار شدیم با آموزش و پرورشی که امروزه حضور در آن دارم به مراتب فرق میکرد. شهید رجایی به عنوان وزیر وقت آموزش و پرورش، اطلاعیهای صادر کردند مبنی بر اینکه کسانی که عضو و مسئول فرقه بهائیت هستند، خود را معرفی کنند تا ما به وضعیتشان رسیدگی کنیم. با توجه به اینکه تشکیلات بهائیت، نگران بود من به خاطر باقی ماندن در شغلم، دچار دودلی و شک شوم القائات زیادی را انجام داد و من رفتم و اعلام کردم که عضو فرقه بهائیت هستم. بعد از تشکیل دادگاه اداری، من از سازمان آموزش و پرورش استان اخراج شدم .
در این مدت که اخراج بودید، از چه طریقی امرار معاش میکردید؟
در این مدت به کارهای مختلفی مشغول بودم و یا اینکه تشکیلات تهران، پولهایی را از طریق تشکیلات شهرمان برای من میفرستاد تا دچار یأس و ناامیدی نشوم. حمایت مادی به جای خودش اما معمولاً خانمهایی در تشکیلات مسئولیت دارند تا با کسانی که دچار مشکلاتی شدند و ممکن است علیه جامعه بهائیت اقدامی کنند، نزدیک شده و با انواع وعده و وعید، جلوی ایجاد شک و تردید در فکر و دل آنها را بگیرند.
من در اواخر دوران بهائی بودنم با بسیاری از مسلمانان خوب، همنشین شدم و بسیاری از متون اسلامی را مطالعه کردم تا اینکه نسبت به گذشته و اعتقاداتم دچار تردید شدم اما بهائیت، عنکبوتوار سیطره و چمبره خود را روی تکتک افراد قرار داده و من هم از این موضوع مصون نبودم. اگرچه خودم به عنوان نماینده تامالاختیار جامعه بهائیت شمال غرب کشور در جلسات مرکز حضور داشتم اما نهایتاً نتوانستم این اباطیل را تحمل کنم و واقعیت را بیان کردم.
بهائی تشکیلاتی با بهائی غیرتشکیلاتی چه تفاوتی دارد؟
بهائی تشکیلاتی کسی است که وقت، زندگی و درآمد خود را در اختیار تشکیلات بهائیت قرار میدهد. تعداد بسیاری از این اشخاص وجود دارند که درگیر این موضوعات هستند، درحالیکه اصلاً نمیدانند که بهائیت و تشکیلات چیست و صرفاً به خاطر حمایتهای مادی و معنوی که تشکیلات بهائیت از آنها انجام میدهد، وارد تشکیلات شدهاند. آن استقامتی که بعضاً احساس میشود فردی در جامعه بهائیت با همه فشارهای کذایی اجتماعی دارد، از ایمان به واقعیتهای جامعه بهائی نیست، بلکه به این خاطر است که اینها زندگی را به غیر از زندگی تشکیلاتی تجربه نکردهاند و خیال میکنند که اگر خودشان به شکل آزاد زندگی کنند، زندگیشان دچار هرج و مرج میشود.
بر این اساس، سالهای اولیه اسلام آوردن، بسیار مشکل بود چون وقتم در اختیار تشکیلات نبود و نمیدانستم وقت اضافه خود را چهطور بگذرانم، چرا که تشکیلات برای تکتک افراد بهائی کلاسهای خاص تبلیغی میگذارد، به هر صورت هیچ فرد بهائی را بیکار نمیگذارد. حداقل این است که بیاید خاطرهگویی کند و از بهائیهای متقدم، کسانی که سالهای سال به بهائیت ایمان آوردند، صحبت شود. آنها در جهت تثبیت مبانی اعتقادی بهائیت در جوانان، پیرمردها و پیرزنها را میآورند تا خاطرهگویی کنند و فشارهای جسمی و روحی را که به زعم خود متحمل شدهاند، برای جوان بیان کنند تا استقامت کنند.
در واقع میتوان گفت استقامتی که آنها به خرج میدهند به سبب ایمان عمیق نیست بلکه زندگی غیر از آن زندگی را نمیشناسند چون تا به حال تجربه آن را نداشتهاند. مثل نهالی میماند که از نهالستان برداشته شود و در جای اصلی بخواهد کاشته شود، خب طبعاً نیاز به حمایتهای خاصی است که علفهای هرز دور و بر آن را بگیرند و آبیاری هم اگر خواست انجام شود تا خود تبدیل به یک درخت تناور شود.
در جامعه بهائیت چه وظیفهای برای بهائیان تشکیلاتی تعریف شده است؟
اینکه تبلیغ جامعه بهائیت را انجام دهد؛ اگر در مترو، اتوبوس یا همسایگی چند مسلمان است، باید یک رفتار کلیشهای از خود نشان دهد تا آنها تحت تأثیر قرار بگیرند. این رفتارها معمولاً از سلام علیک گرفته تا انجام معاملات کمسود است. تمام رفتارها در راستای تبلیغ بهائیت است. بسیاری از افراد تشکیلاتی درصد خاصی از درآمدهای خود را به تبلیغ اختصاص میدهند. هر فرد بهائی تشکیلاتی وظیفه تبلیغ دارد یعنی اگر شما در یک جمعی هستید بتوانید اهداف بهائیت را در قالب جملات شیوا، سخنان زیبا و در لفافههای بسیار متین بیان کنید.
حدود ۱۰ سال پیش، بهائیت طرحی را به نام “طرح روحی” پیاده کرد. کتابهای خاصی را چاپ کرده بود. کتابها طوری تنظیم شده بود تا بدون اینکه نامی از بهائیت برده شود، تبلیغ بهائیت باشد. بهائیت مثل یک سریال یا داستان دنبالهدار کاری میکرد که فرد به خواندن همه کتابها ملزم شود، در مرحله کتاب چهارم بود که پی به اهداف شوم این کتابها برده و نهایتاً جمعآوری شد.
همه زندگی یک زن بهائی تشکیلاتی در خدمت جامعه بهائیت است؛ یعنی شوهر او حق ندارد بپرسد شما کجا بودی، با که بودی و چه کردی؟ همه زندگی، در قالب همین اهداف پیش میرود.