به قلم: کارن بک باکت
در حال حاضر مباحثهای بر سر تعریف مصون از خطا بودن بیتالعدل (infallibility) در بین دینشناسان بهائی در جریان است. آنها هنوز نتوانستهاند به توافقی دست یابند و مباحثهها همچنان بین طرفین در جریان میباشد. یک جریان فکری دینشناسی میگوید که معنای مصون بودن از خطا به واژه عربی آن که همان معصوم است برمیگردد. اما برای بسیاری از مردم مصون بودن از خطا به این معنا است که فرد اشتباهی نمیکند و هر چه بگوید یا تصمیم بگیرد، یا انجام دهد درست و صحیح میباشد. فعلاً به همین تعریف بسنده میکنیم، اما مسئلهای که برای ذهن کوچک من قابل هضم نیست این است که اگر شخص یا مؤسسهای، به مانند بیتالعدل در آیین بهائی به گونهای باشد که مصون از خطا تلقی شود، آیا این مؤسسه نباید صاحب تمامی دانشها باشد؟ برای روشن شدن مطلب توضیح میدهم.
نوشتههای قبلی من درباره مصون از خطا بودن بیتالعدل، نظرات و عکسالعملهای نسبتاً زیادی را برانگیخت. به تمام کسانی که این مطلب را میخوانند و مشترک در سایت هستند میگویم: از شما سپاسگزارم، من به خاطر افکار و ایدههای شما مدیون همه شما هستم. بعضی نظرات کوتاه و برخی بلند بود. برخی کمی بامزه و بدون غرض بود، درحالی که بقیه به صورت شگفتانگیزی عمیق و خردمندانه بود.
در اینجا خلاصهای موجز از مهمترین نکات را میگویم:
برای برخی مفهوم مصون از خطا بودن نسبتاً اغراقآمیز بود درحالیکه بقیه روش کمی متفاوتی را در پیش گرفتند. بعضی تلاش کردند تا حوزه «ذهنی» را از حوزههای «روحی» یا «الهی» جدا کنند. ایشان میگفتند من باید بیشتر از باور و کمتر از خرد استفاده کنم. معدودی هم اظهار کردند که کل مسئله، به زبان ساده ترفندی برای تحریک حس اتحاد بوده است؛ وگرنه واقعاً اهمیتی نداشته است. به نظر میرسد بقیه هم میگفتند که انسان باید به مصون از خطا بودن بیتالعدل باور داشته باشد و با داشتن چنین باوری، آنها مصون از خطا هستند.
میخواهم به کسانی که از من میخواهند تا از پرسش این همه سؤالات نفرین شده دست بردارم و فقط باور داشته باشم، پاسخ دهم. اول از همه، از اینکه شما یکی از مهمترین و گرامیترین ویژگیهای اعتقاد بهائی، یعنی تحری حقیقت و تحقیق مستقل درباره حقیقت را نادیده گرفتهاید، واقعاً متأسفم. بهعلاوه از این که شما قادر به کنار گذاشتن سنت تقلید کورکورانه نیستید، متأثر هستم. بهاءالله همه بهائیان را از این سنت مسلمانان منع میکرد و میگفت که باید «با چشمان خود ببینیم» و «با گوشهای خود بشنویم». اگر تنها آن چه که به ما گفته میشود را بپذیریم و بدون پرسش راه ارائه شده را دنبال کنیم، دیگر بهائی نیستیم، اعتقاد بهائی و پرسش، مانند کره بادام زمینی و مربا، با هم هستند.
به کسانی که در اظهارات خود از من میخواهند که از منطق یا خرد استفاده نکنم، میگویم: شوخی میکنید؟ در اعتقاد بهائی، دانش و مذهب هر دو بهعنوان مسیر دستیابی به حقیقت ستایش شدهاند. یکی مافوق یا مادون دیگری نیست. یک بهائی واقعی هیچگاه منطق، تفکر انتقادی و قیاس ساده را به این خاطر که ممکن است با اصول عقاید مذهبی در تضاد باشد، انکار نمیکند. این سراشیبی لغزنده خرافات است. خیلی متشکرم، ولی این گونه فکر نمیکنم. در واقع تاریخچه باور بهائی مملو از مثالهایی است که از منطق و قیاس ساده، به عنوان ابزاری مؤثر در آموزش استفاده شده است.
یکی از مثالهای مورد علاقه من آن مثالی است که به وسیله یک آهنگر ساده بهائی، برای باز کردن چشم یک ملای عالم، استفاده شد. آن ملا در ادامه تبدیل به یک بهائی شد و بهوسیله عبدالبهاء، میرزا ابوالفضل، پدر همه معرفتها یا همان ابوالفضائل لقب گرفت.
این داستان شامل باران، فرشتهها و سگها میشود. اگر آن را نمیدانید، به خود لطف کنید و مدخل او یعنی همان میرزا ابوالفضل را در ویکیپدیا بخوانید.
هنگام بحث بر روی این عنوان جذاب در تالیسمان (تالار گفتگوی بهائی Talisman9) یکی از اعضا این دیدگاه را مطرح کرد:
«مصون از خطا بودن به دست آمده به نتیجه نهایی ربط دارد نه به فرآیند تصمیم گیری. به عقیده من، اشتباه گرفتن نتیجه نهایی با فرایند، جایی است که تو و دیگران در این مسئله به خطا رفتهاید. همانگونه که پیشتر گفتم، تضمین بیخطا بودن به نتیجه نهایی بر میگردد و نه به فرایند. اهمیتی ندارد که گامهای فرایند میتواند چه نام گیرد.»
این مشابه دیگر پاسخ هایی بود که از دوستان بهائی دریافت کردم. اساساً ایشان میگویند که بیتالعدل از جانب خدا هدایت میپذیرد و بنابر این تصمیمات ایشان از خطا محافظت شده است. این دلیل این است که ایشان مصون از خطا هستند و اشتباه نمیکنند. نه به این خاطر که آنها دانای کل هستند بلکه همانگونه که داود آنرا در قسمت نظرات اولین پست آورده به این خاطر که ایشان «نجوای خداوند را در گوش جمعی خود» دارند، یا همان گونه که آن عضو تالار گفتگوی تالیسمان در بالا بیان کرد، فرایند اهمیتی ندارد بلکه نتیجه نهایی مهم است.
این شکل عجیبی از منطق است که میتوانم بفهمم. خیلی خوب بود اگر مغز من خشکیده بود یا سادهتر بگویم به اندازه یک زمانی «قابل جمعبندی کردن» نبود. اما با این اوصاف، لطفاً به من اجازه دهید تا توضیح دهم چرا این توصیف را نارسا یافتهام.
اگر فرض کنیم که «فرایند» اهمیتی ندارد، پس الزام به دانای کل بودن به ظرافت کنار گذاشته میشود. این مزیت واضحی است که پیشنهاد آن دوست عرضه میکند. اگر چه پیامد طبیعی آن چالشی برطرف نشدنی برای ما به وجود میآورد.
اگر در نظر بگیریم که فرایند مهم نیست اما نتیجه نهایی اهمیت دارد، پس نتیجه قهری این است که فرایند را تا جاییکه میتوانیم ساده کنیم؛ به خصوص با درنظر گرفتن حجم زمان و منابعی که میتواند نیاز داشته باشد.
ممکن است حتی شخصی موذی پیشنهاد کند که فرایند به یک توپ جادویی ساده سازی شود. هر زمان که بیتالعدل نیاز به یک تصمیم بیخطا دارد، تنها کاری که باید انجام دهد این است که توپ جادویی را تکان بدهد و جواب آن را بخواند. اگر معتقد هستیم که دست خدا در حال حاضر بیتالعدل را به تصمیم مصون از خطا هدایت میکند، متعاقباً دست خدا توپ جادویی را نیز به تصمیم مصون از خطا هدایت خواهد کرد.
اگر با توپ جادویی آشنا نیستید، گزینه دیگر دارت و تخته است. احتمالاً جوابها باید به یک دیوار با نوار چسبانده شوند و یک عضو بیتالعدل با چشمان بسته و درحالی که چرخیده است پرتابه تیز را به سوی «دیوار پاسخ» پرتاب کند؛ در حالی که ۸ عزیز دیگر برای در امان ماندن زیر میز باشند. چون خداوند مصون از خطا بودن را به نتیجه نهایی بخشیده است، دارت را هدایت میکند تا جواب درست را ایجاد کند و تماشاچیان بیگناه را هم محافظت نماید.
شاید به این فرایندهای احمقانه بخندید اما تنها کاری که من میکنم بر اساس این منطق است که فرایند اهمیتی ندارد اما نتیجه مهم است.
امیدوارم تا الان روشن شده باشد که فرایندی که یک تصمیم بر اساس آن ساخته میشود نسبتاً مهم است. میخواهم بگویم نتیجه نهایی مهم است ولی به عنوان تعمیمی طبیعی اطلاعاتی نیز که در فرایند استفاده میشود ارتباطی قوی با کیفیت تصمیمگیری دارد. به نظر میرسد که بیتالعدل خود با این چنین ادعایی موافق باشد:
«همانند ولی امر (شوقی افندی) وقتی از بیتالعدل ارائه یک تصمیم خواسته میشود، نیاز دارد که حقایق به ایشان ارائه شود و همانند او وقتی حقایق جدید ظاهر میشوند، شاید به خوبی تصمیم خود را تغییر دهد.((بیتالعدل اعظم- ۲۲ آگوست ۱۹۷۷))»
این به نظر شبیه یک حس مشترک خوب قدیمی است، این جوری نیست؟ اما آیا بیتالعدل میتواند اشتباه کند؟ خوب اگر به مانند بقیه ما انسانهای فانی، دانای کل نباشند و وابسته به کیفیت اطلاعاتی که به ایشان داده میشود باشند، به شکل طبیعی نتیجه میشود که این مصون از خطا بودن صرفاً یک امکان است. اما در این نقل قول که سن مک گلن در قسمت نظرات آورده است، مدرکی نیز وجود دارد:
«ولی امر موظف است بر بازنگری در هر مصوبهای که از روی وجدان باور دارد با معنای سخنان بهاءالله تعارض دارد، یا از روح آن سخنان دور است، توسط ایشان یعنی بیتالعدل اصرار ورزد.((شوقی افندی، نظم بدیع جهان آرای بهاءالله، ص ۱۵۰))»
همان گونه که سن اشاره کرده است: بنابراین تصمیمات بیتالعدل میتواند بسیار عمیقتر از یک خطا کردن صرف و اشتباه باشد. ممکن است به جهت خطرناکی هدایت کند که از روح سخنان بهاءالله دور باشد، مانند هر کس دیگری که میتواند اشتباه کند. سخنان شوقی افندی دعوت به ایستادن روی صابون قطعیتهای پافشاری روی قطعیتهای لغزش پذیر خود ما نیست، بلکه نیاز به فروتنی را به همه نشان میدهد.
باید اضافه کنم که آن چه شوقی افندی میگوید نسبتاً هشداردهنده است و توسط اکثر بهائیان به سادگی فهمیده نمیشود. از دید من او میگوید نه تنها بیتالعدل میتواند اشتباه کند، بلکه میتواند در خلاف جهت ماهیت تعلیمات بهاءالله حرکت کند. این مسئله نوعی وخیم از موقعیتی است که او توصیف میکند. البته او این را در زمینه مسئولیت ولی امر در متعادل سازی اختیار و قدرت بیتالعدل بیان میکند.
همان طور که میدانید، ما اکنون ولی امری نداریم. آن مقام خالی باقی مانده است و مسئولیتها و وظایف آن نیز برآورده نشده است.
“پایان”
کلیک کنید: قسمت اول
کلیک کنید: قسمت دوم