آوارهای در سیاهی (قسمت دوم)
شرح مختصری از زندگانی عبدالحسین آیتی (آواره)
پس از شکلگیری بهائیت، رهبران و پیروان این آیین سعی در جذب حداکثری اقشار مختلف مردم نمودند و از میان توانستند عدهای را با تبلیغات و وعدههای دروغین به سوی خود بکشانند. عبدالحسین آیتی نیز یکی از افرادی بود که به آیین بهائی روی آورد و سالیان متمادی مورد اعتماد و علاقهی عبدالبهاء بود. با این حال، پس از مرگ عبدالبهاء، تردیدهایی دربارهی مشروعیت آیین بهائی برایش ایجاد شد و پس از گذشت چندی، این تردیدها رنگ یقین به خود گرفت و به کلی از بهائیت خارج و دوباره مسلمان شد. این مقاله به چگونگی بهائی شدن وی و سپس به دلایل آیتی برای خروج از بهائیت میپردازد و در آخر بعضی از اتفاقاتی که پس از خروج برای او افتاد آورده شده است.
اتفاقات پس از مسلمان شدن آیتی:
پس از اتمام تألیف کتاب کشف الحیل، آیتی متوجه شد که بهائیان به هر نحو ممکن ولو با کشتن وی میخواهند مانع انتشار کتاب وی شوند؛ زیرا با توجه به موقعیت استثنائی و اطلاعات جامع آیتی یقین داشتند مخالفت او به هر شکلی صورت گیرد، ضربهی شدیدی بر بهائیت وارد میکند. ولی او با پناهنده شدن به محضر آیتالله لنکرانی مانع این امر شده و شخص آیتالله با تدابیری، وی را از مهلکه نجات دادند و مقدمات چاپ کتاب وی را فراهم نمودند.((همان، صفحه ۴۸ تا ۵۰)) شوقی افندی پس از بازگشت وی به اسلام به آواره لقب «مردود ناقض حسود» میدهد، همچنین درباره او چنین میگوید: «آوارهی بیحیا نفس مهمله سافله در قعر هاویه ساقط و بادنی درک سجین راجع گشت این کرم شبتاب که قصد مبارزه با آفتاب جهانتاب نمود.»((همان، صفحه ۵۷۱)) بدین ترتیب، آواره توسط شوقی افندی از بهائیت طرد میشود به نحوی که هیچ کدام از بهائیان حق معاشرت با وی را نداشتند.
پس از مسلمان شدن آواره، تنی چند از بهائیان از جمله صبحی، منشی مخصوص عبدالبهاء در اثر معاشرت با وی از بهائیت دست میکشد و مسلمان میشود. صبحی در کتاب خاطرات خود در این باره چنین میگوید: «در این ایام روزی در منزل دکتر سعیدخان بودم که ناگاه آواره پیدا شد چون محلی امن بود من هم مدتها در آنجا آرزوی آن میداشتم که آواره را ببینم و بلاواسطه از او استفسار مطالبی بکنم ان فرصت را غنیمت دانسته با او به گفتگو مشغول شدیم و بسیار سخنها به میان کشیدیم درد دلها اظهار داشت و از صدمات وارده بر خود از احبا شکایتها به میان آورده از اوضاع سفر خویش به حیفا و اروپا غرائبی نقل کرد که البته بعضی از آنها را در کتب او خواندهاید. بنده از روی سادگی و آزادی در چند جا با بعضی از رفقا بیان این ملاقات و مصاحبه را کردم معدودی از مدعیان محبت، این قضیه را آب و تابی داده به محفل روحانی رساندند که صبحی با آواره آمد و شد دارد و البته این ائتلاف خالی از اغراضی نیست این بود که شبی مرا به محفل خواستند و با زبان رفق و مدارا نصیحتم کردند که از قرار معلوم شما را با آواره الفتی پیدا شده و بر ضد امر و احبا قیام و اهتمامی دارید و هم به جوانان بهائی سخنانی میگویید که باعث خمودت و سستی ایشان میشود و آنان را به تشویش فکر میاندازید.»((صبحی، خاطرات انحطاط و سقوط، صفحه ۱۹۸)) عبدالحسین آیتی سرانجام در صفر ۱۳۷۳ قمری مطابق با مهر ۱۳۳۲ شمسی ضمن سفری که به تهران کرده بود، بیمار شده رخت به سرای دیگر کشید و جنازه او در قم در قبرستان آیتالله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری (ره) معروف به قبرستان نو، به خاک سپرده شد.
شعری از آیتی در ستایش حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف):
از تواناییهای آیتی، سرودن اشعار زیبا و پرمعناست. در اینجا به منظور نشان دادن اعتقاد شیعی وی، یکی از اشعار زیبایی که او سروده و نشان از اعتقاد راسخ او نسبت به حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارد نقل میشود.((برقعی، سخنوران نامی معاصر ایران، جلد ۱، صفحه ۱۳۶))
ای بلبلان گلشن شرع پیمبری
بُشری گلی شکفت ز گلزار حیدری
آن یازده بنفشه که رستند پیش از او
بر این گل دوازدهم کرده رهبری
نرگس ز گل برآید و عسکر ز نزد شاه
این گل ز نرجس آمد و این شه ز عسکری
رونق فزود بر گل سرخ محمدی
این غنچه کامد از ورق سبز جعفری
تا پا نهاد قامت سَروش به باغ لطف
از دست شد هزاران قلب صنوبری
ای عاشقان بشارت کامروز شد پدید
آن نوگلی که گشت نهان باز چون پری
تا زهرهی جبینش سر زد ز چرخ حسن
او را هزار ماهجبین گشت مشتری
این زهره چون که بود به ظهر محمدی
مسجود خلق گشت و ز حق یافت داوری
صلب خلیل نطفهی او را چو شد مکین
درهم شکست ان همه بتهای آذری
گر مقتدای حضرت روحالله او نبود
کی مرده زنده کردی عیسای ناصری
موسی ز مهر اوست که آنگونه چیره گشت
چوبین عصاش بر همه آلات ساحری
یا صاحبالزمان به ظهورت شتاب کن
تا تازه گردد از تو قوانین کشوری
ای آفتاب عدل بینداز سایهای
بر آفتاب کشور و عدل مظفری
هر کس کشد ز دامن تو دست دوستی
هرگز نمیکند به سر خلق سروری
بر «آیتی» شها نظری کن ز مرحمت
کاندر خورِ خور است مها ذرهپروری
کلیک کنید: قسمت اول