میرزا یحیی صبح ازل
من یظهره الله کیست؟
باب در نوشتههای خود به ظهور موعودی موسوم به «من یظهره الله» بشارت داده بود که به گفتهی خودش در حدود ۱۵۱۱ سال بعد (به عدد کلمهی غیاث یا اغیث) تا ۲۰۰۱ سال بعد (به عدد کلمهی مستغاث) ظاهر میگردد.((بیان فارسی صفحه ۶۱ و ۷۱ و ۱۰۰))
مدعیان مقام من یظهره اللهی
پس از مرگ باب به غیر از میرزا حسینعلی، بیست و پنج نفر دیگر از بابیه آن را تأویل و توجیه کردند و خود را موعود کتاب بیان خواندند؛ مانند میرزا اسدالله دیان و میرزا محمدنبیل زرندی که بعدها با میرزا حسینعلی کنار آمد و شریک دستگاه او شد و میرزا غوغای درویش و سید بصیر هندی و برخی دیگر((کتاب بهاءالله صفحه ۱۰۳)) که البته از میان ایشان، میرزا حسینعلی به علت برخی امتیازات ویژه مانند حمایت و پشتیبانی مادی و معنوی دولت بهیهی روس از این داعیه بیش از دیگران بهره برد.
به هر جهت در ماه دوم از بهار سال ۱۲۸۰ در باغ نجیب پاشای بغداد، میرزا حسینعلی زمزمه آغاز کرد و چون ایشان از بغداد به استانبول رسیدند کمکم سر و صدا برخاست. به فاصلهی چهار ماه، کاروان بابیان از پایتخت عثمانیان به سوی ادرنه((از شهرهای عثمانی (ترکیهی فعلی) که در بین بهائیان به ارض سرّ مشهور است)) اعزام شد و در ادرنه بود که چند دستگی و جدایی میان بابیه افتاد.
ادرنه
- گروهی از بزرگان بابیه صبح ازل را وصی باب دانستند و پیرویاش را لازم شمردند و نام ازلی گرفتند.
- جمعی دیگر داعیهی میرزا حسینعلی را پذیرفته و خود را بهائی نامیدند.
- گروهی به دنبال میرزا اسدالله دیان رفتند و دیانّی((تاریخ ظهورالحق صفحه ۶۶)) خوانده شدند.
- گروهی که هنوز خاطرات شیرینی از زرین تاج به یاد داشتند، دل بستگی سابق را تجدید نموده، وی را با آن که در قید حیات نبود، به پیشوایی برداشته و لقب قرّه العینی((رحیق مختوم صفحه ۱۱۴۹)) گرفتند.
- برخی دیگر ملا محمدعلی بارفروشی را برتر از دیگران پنداشتند که ایشان را قدوسی((رحیق مختوم صفحه ۱۱۴۹)) مینامند.
- بعضی بابیان دامان آن رؤسا را رها ساخته و چنگ در کتاب بیان زدند و به بیانی((رحیق مختوم صفحه ۱۱۴۹)) شناخته شدند.
- سرانجام نوهوسانی دیگر به مصداق «آنجا که عیان است، چه حاجت به بیان است» پشت پا به تمام این دستآویزها زده خویش را تابع خواست درونی و میل وجدانی دانسته عیانی((رحیق مختوم صفحه ۱۱۴۹)) نام گرفتند.
انکار وصایت ازل
این اختلافات آسیب شدیدی به بابیگری وارد آورد و در این میان جدایی بهاء و ازل بیش از همه مؤثر بود. میرزا حسینعلی اعلام داشت که وصایت ازل بیاساس است، زیرا که خود او با همدستی میرزا عبدالکریم قزوینی کاتب، آن را ساخته و پرداختهاند و به خاطر مصالحی بوده که اینک وجود ندارد و از زمان زندان تهران یعنی سال ۱۲۶۹ ایشان به مقام پیامبری رسیدهاند.
به نوشتهی عباس افندی در صفحه ۶۷ و ۶۸ مقالهی سیاح: «با ملا عبدالکریم در این خصوص مصلحت دیدند … که افکار متوجه شخص غایبی شود و به این وسیله بهاءالله محفوظ از تعرض ناس ماند و چون نظر به بعضی ملاحظات، شخص خارجی را مصلحت ندانستند قرعهی این فال را به نام برادر بهاءالله، میرزا یحیی زدند. باری به تأیید و تعلیم بهاءالله او را مشهور و در لسان آشنا و بیگانه معروف نمودند.»
صبح ازل مدعی بود که من بر اساس آثار باب جانشین او هستم و برادرم هوس ریاست دارد و میخواهد بدین شیوه جای مرا بگیرد. زیرا در چنین فاصلهی کمی هیچ شریعتی منسوخ نمیگردد و هنوز مواعید کتاب بیان عملی نشده تا مظهر بعد ظاهر شود.
این جدایی باعث گردید که در ادرنه میان بهاء و ازل و مریدانشان اهانت و ناسزا و تهمت و افترا و جنگ و دعوا و کشت و کشتار رواج یابد و در این کشمکش حقایقی که سالیانی مستور بود، آشکار و برملا گردد. طرفین اسرار مگو و رازهای نهان یک دیگر را فاش میساختند و تمام زشتیها و نابکاریها و کژیها و نادرستیها را برادرگونه میان خود تقسیم نمودند.
میرزا یحیی از جانب بهاء و بهائیان به القاب خر و گاو نر و گوساله و مار و مگس و سوسک و …((تفصیل این گفتار در آینده خواهد آمد.)) و هر آن چه در یک باغ وحش یافت میشود، مفتخر گردید و میرزا حسینعلی با گستاخی تمام حرامزادگی برادر را اعلام داشت.((جزء یکم مائده آسمانی صفحه ۴۰))
سپس فاش ساخت که در بغداد، همسر دوم باب یعنی یادگار منوچهر معتمدالدوله مورد تجاوز ازل واقع شده و چون میرزا یحیی وی را نپسندیده وقف عام مریدانش نموده است((کتاب بدیع نوشتهی بهاءالله صفحه ۳۷۹ و جزء چهارم مائده آسمانی صفحه ۳۳۷)) و باز صبح ازل متهم گردید که جیرهخوار حکومات ترک و انگلیس و تحت حمایت آن دولتها است.((قرن بدیع جلد دوم صفحه ۳۳۵ و رحیق مختوم صفحه ۲۰۱))
سرانجام برنامهی زندگی زعیم ازلیه از قلم برادر چنین ارزیابی شد: «مسلم است که لا زال به اکل و شرب و تصرف در ابکار و نساء ناس مشغول بوده و اعمالی که والله خجالت میکشم از ذکرش، مرتکب.»(او اشاره به عمل قبیح میکند.)((کتاب بدیع صفحه ۳۱۲))
از جانب دیگر ازلیان هم بیکار ننشستند و گفتند که همسر باب که سهل است، جناب بهاء دختر خودش را هم در ایام ریاست ازل به وی تقدیم کرده بود((تنبیهالنائمین صفحه ۱۹ و ۶۵)) و جناب ایشان را نشاید که پیش از درمان رعشهی دست و باد فتق، خود به علاج دردهای بشریت پردازند … ((تنبیهالنائمین صفحه ۱۹ و ۶۵))
چون دامنهی دو دستگی بالا گرفت و کار به کشتار رسید، دولت عثمانی به ناچار آنان را از هم جدا کرد و در میان هر گروه چند نفر از دستهی دیگر قرار داد تا از تبانیها و توطئهها جلوگیری کنند و آنگاه ازلیان را به ماغوسا یا ماگوستیا در خاک قبرس و بهائیان را به قلعهی عکّا در خاک فلسطین فرستاد.
سرانجام صبح ازل
صبح ازل تا پایان عمر در قبرس بود و به همان القاب حضرت ثمره و وحید و مرآت قناعت میکرد و چون درگذشت میرزا هادی دولتآبادی و برادرش میرزا یحیی جنبهی ریاست ازلیه را داشتند و امروزه مریدان معدودش، بدون سرپرست، در پارهای نقاط ایران به سر میبرند.
از میرزا یحیی کتبی به جا مانده که برخی از آنها توسط ازلیان چاپ شده است. اهم آثار او عبارتاند از:
۱- متمم کتاب بیان (چاپی)
۲- مستیقظ (چاپی)
۳- مجمل بدیع (خطی)
۴- رسالهی نور