سخن سردبیر

غدیر، سالروز تجدید بیعت با علی(ع) و وارٍث غدیر است؛ عیدتان مبارک

ایام که به غدیر نزدیک می شود و سالروز بیعت کردن با تو ، عجیب برایم شیرین می شوند !

در شگفتم از آنان که تو و فضائل بیشمارت را دیدند و ایمان نیاوردند ! ” علی ” و آن تولد بی نظیرش ! ” حیدر “و ایمان بی مثالش ! ” صفدر ” و کرامات بی حد و حصرش ! ” اخ الرسول “و لقب ” امیرالمومنین ” !

خیال کرده بودند که این لقب را در همان نزدیکیهای غدیر ،  به تو اختصاص داده اند ، حال آنکه در ” عالم عهد و میثاق ” اقرار به ولایت تو ، با این لقب از تمامی پیامبران الهی ستانده شد و اعتراف به وصایت تو ! سبب ثبات نبوتشان گشت .

حمران بن اعین از مولای ما باقرالعلوم نقل میکند که حضرتش فرمودند : ” همانا خداى تبارک و تعالى چون خواست مخلوقات را بیافریند، نخست آبى گوارا و آبى شور و تلخ آفرید( و جعلنا من الماء کل شی ء حی )، و آن دو آب بهم آمیختند، سپس خاکى از صفحه زمین برگرفت و آن را بشدت مالش داد، آنگاه به اصحاب یمین که مانند مورچه می جنبیدند، فرمود:

با سلامت بسوى بهشت روید و به أصحاب شمال فرمود : بسوى دوزخ و باکى هم ندارم ؛ سپس فرمود: ” أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلى‏ شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَهِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلینَ ؛ مگر من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: چرا گواهى دهیم، تا در روز قیامت نگویند: ما از این بی خبر بودیم” .

سپس از پیغمبران پیمان گرفت و فرمود: ” أَ لَسْتُ بِرَبِّکُم‏ ؛ مگر من پروردگار شما نیستم؟ و این محمد رسول من نیست و این على امیر مؤمنان نمی باشد؟ ” گفتند: آری ! پس نبوت آنها پا بر جا شد،

 آنگاه از پیغمبران اولو العزم پیمان گرفت که : من پروردگار شمایم و محمد رسولم و على امیر مؤمنان و اوصیاء بعد از او، والیان امر من و خزانه داران علم من و اینکه ☆ مهدى ☆کسى است که بوسیله او دینم را نصرت دهم و دولتم را آشکار کنم و از دشمنانم انتقام گیرم و بوسیله او ، فرمانبری و نافرمانی شوم. گفتند: پروردگارا! اقرار کردیم و گواهى دادیم .

 ولى آدم نه انکار کرد و نه اقرار نمود، پس مقام اولو العزمى براى آن پنج تن به جهت پذیرش ولایت مهدى ثابت شد و براى آدم عزمى براى اقرار به آن یافت نشد .(از این رو از پیغمبران اولو العزم خارج گشت)

اینست گفتار خداى عز و جل: ” وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى‏ آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْما ؛ و هر آینه از پیش با آدم عهدى کردیم، او فراموش کرد و برایش تصمیمى نیافتیم.” ….. الکافی( ط اسلامیه ) ج ۲ باب آخر منه ص ۸ ح ۱

در احوالات اهل مدینه مانده ام !  مانده ام که دچار چه غفلتی شدند که ساعتها حضورشان در ” غدیر خم ” را به دست فراموشی دادند !

آنها که فقط نه ! ۱۲۰ هزار نفر حاضر که پیامبر آنان را مامور کرد تا در غدیر ابلاغ کنند شنیده ها و دیده هایشان را ، چگونه ” نور ” را رها کرده و ” ظلمات ” اختیار کردند !

یادشان رفت که پیامبر که خداوند درباره اش فرموده است ” ما اتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا ” ،  خطاب به حاضران فرمودند : ” مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّکُمْ أَکْثَرُ مِنْ أَنْ تُصافِقُونی بِکَفٍّ واحِدٍ فی وَقْتٍ واحِدٍ، وَقَدْ أَمَرَنِی الله عَزَّوَجَلَّ أَنْ آخُذَ مِنْ أَلْسِنَتِکُمُ الْإِقْرارَ بِما عَقَّدْتُ لِعَلِی أَمیرِالْمُؤْمنینَ، وَلِمَنْ جاءَ بَعْدَهُ …

” ای مردم شما بیش از آن هستید با یک دست و در یک زمان با من دست دهید و پروردگار مرا مامور کرده است تا از زبانتان اقرار بگیرم درباره ی آنچه برای * علی امیرالمومنین * پیمان گرفتم …” آن جمعیت همگی شان در طول ۳ روز بیعت کردند و دست در دست مولا فشردند و ” بخ بخ یا علی ” هم بر گرمی دستهایشان افزودند !

همگی شنیدند که :

، هذا عَلِی، أَنْصَرُکُمْ لی وَأَحَقُّکُمْ بی وَأَقْرَبُکُمْ إِلَی وَأَعَزُّکُمْ عَلَی، وَالله عَزَّوَجَلَّ وَأَنَاعَنْهُ راضِیانِ. وَ مانَزَلَتْ آیَهُ رِضاً (فی الْقُرْآنِ) إِلاّ فیهِ، وَلا خاطَبَ الله الَّذینَ آمَنُوا إِلاّبَدَأ بِهِ، وَلانَزَلَتْ آیَهُ مَدْحٍ فِی الْقُرْآنِ إِلاّ فیهِ، وَلاشَهِدَ الله بِالْجَنَّهِ فی (هَلْ أَتی عَلَی الْاِنْسانِ) إِلاّلَهُ، وَلا أَنْزَلَها فی سِواهُ وَلامَدَحَ بِها غَیْرَهُ. هان مردمان! این علی یاورترین، سزاوارترین و نزدیک ترین و عزیزترین شما نسبت به من است. خداوند عزّوجلّ و من از او خشنودیم. آیه رضایتی در قرآن نیست مگر این که درباره ی اوست. و خدا هرگاه ایمان آوردگان را خطابی نموده به او آغاز کرده [و او اولین شخص مورد نظر خدای متعال بوده است ] . و آیه ی ستایشی نازل نگشته مگر درباره ی او. و خداوند در سوره ی «هل أتی علی الإنسان» گواهی بر بهشت [رفتن ] نداده مگر برای او، و آن را در حق غیر او نازل نکرده و به آن جز او را نستوده است.

مانده ام ! چه میتوان نگاشت از وضوح کلام بلیغ پیامبر و نقض پیمان حاضران ! …

از داشتن پیشوایی چون تو ! باید که سر بر خاک سائید ! یا امیرالمومنین !

داشتن تو نعمتی است که خدایم ابلاغش را اکمال دین و اتمام نعمت خوانده است ! و در عجبم از جماعت پیرو سقیفه که چطور خطبه ای چون غدیر را که در حد تواتر ناقلش بوده اند را نادیده انگاشته اند !

۱۱۰ نفر صحابی و ۸۴ تابعی برای دیگران حکایت نکرده اند که خاتم الانبیا در  خطبه فرمودند : ”  مَعاشِرَالنّاسِ، بی – وَالله – بَشَّرَالْأَوَّلُونَ مِنَ النَّبِیِّینَ وَالْمُرْسَلینَ، وَأَنَا – (وَالله) – خاتَمُ الْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ والْحُجَّهُ عَلی جَمیعِ الَمخْلوقینَ مِنْ أَهْلِ السَّماواتِ وَالْأَرَضینَ. فَمَنْ شَکَّ فی ذالِکَ فَقَدْ کَفَرَ کُفْرَ الْجاهِلِیَّهِ الْأُولی وَ مَنْ شَکَّ فی شَیءٍ مِنْ قَوْلی هذا فَقَدْ شَکَّ فی کُلِّ ما أُنْزِلَ إِلَی، وَمَنْ شَکَّ فی واحِدٍ مِنَ الْأَئمَّهِ فَقَدْ شَکَّ فِی الْکُلِّ مِنْهُمْ، وَالشَاکُّ فینا فِی النّارِ.

هان مردمان! به خدا سوگند که پیامبران پیشین به ظهورم مژده داده اند و اکنون من فرجام پیامبران و برهان بر آفریدگان آسمانیان و زمینیانم. آن کس که راستی و درستی مرا باور نکند به کفر جاهلی درآمده و تردید در سخنان امروزم همسنگ تردید در تمامی محتوای رسالت من است، و شک و ناباوری در امامت یکی از امامان، به سان شک و ناباوری در تمامی آنان است. و هرآینه جایگاه ناباوران ما آتش دوزخ خواهد بود. “

صراحت از کلام شیوای مصطفای خدا میچکد !

بلاغت از لسان مصدق آسمانی اش میبارد !

هان ای مردمان ! ای جماعت اصحاب و تابعین ! شما را چه شد که کفر ورزیدید  آن هم کفر جاهلیت اولی ؟! پناه بر خدا ! پناه بر او که ” وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ “

هر چه بیشتر در خطبه ی پیامبر جستجو کنی بیش از پیش حیرت زده میشوی !

مات میمانی و مبهوت ! از روشنای کلامش !

از هر آنچه باید میشنیدند و حجت برایشان تمام شود !

یادش بخیر ! چندی پیش قائله ای به راه افتاد که چرا اصحاب پیامبر را مورد لعن قرار میدهید ؟ حال آنکه برخی از آنان در پایان حیات توبه کردند و به درگاه الهی از کرده هایشان طلب مغفرت نمودند !

بیایید !

بیایید دستتان را به کلام پیامبرش برسانم که در این خطبه ی بی نظیر فرمودند : ” مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّهُ إِمامٌ مِنَ الله، وَلَنْ یَتُوبَ الله عَلی أَحَدٍ أَنْکَرَ وِلایَتَهُ وَلَنْ یَغْفِرَ لَهُ، حَتْماً عَلَی الله أَنْ یَفْعَلَ ذالِکَ بِمَنْ خالَفَ أَمْرَهُ وَأَنْ یُعَذِّبَهُ عَذاباً نُکْراً أَبَدَا الْآبادِ وَ دَهْرَ الدُّهورِ. فَاحْذَرُوا أَنْ تُخالِفوهُ. فَتَصْلُوا ناراً وَقودُهَا النَّاسُ وَالْحِجارَهُ أُعِدَّتْ لِلْکافِرینَ ….

مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ، مَغْضُوبٌ مَغْضُوبٌ مَنْ رَدَّ عَلَی قَوْلی هذا وَلَمْ یُوافِقْهُ

هان مردمان! او از سوی خدا امام است و هرگز خداوند توبه منکر او را نپذیرد و او را نیامرزد. این است روش قطعی خداوند درباره ناسازگار * علی * و هرآینه او را به عذاب دردناک پایدار کیفر کند. از مخالفت او بهراسید و گرنه در آتشی درخواهید شد که آتش گیری آن مردمانند؛ و سنگ، که برای حق ستیزان آماده شده است ….

دور دورباد از درگاه مهر خداوند و خشم خشم باد بر آن که این گفته را نپذیرد و با من سازگار نباشد! “

آیا ندیده اند که خطاب بلافصل ” حبیب پروردگار ” بر عدم بخشودگی و پذیرش توبه است ؟

آیا ندیده اند که لعن و نفرین الهی از جانب خدا بر آنان است که ” با امیرمومنان در افتاده و ولایتش را سر باز زده اند ” ؟

مبادا از آنانی هستند که در وصفشان چنین نازل گشته است :

” أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ یا حَسْرَتا عَلی ما فَرَّطْتُ فی جَنْبِ الله  افسوس که درباره ی همجوار و همسایه ی خدا کوتاهی کردم ” .

هر گاه سوال میکنند مظلوم ترین از نظر شما کیست ؟ ذهن بلافاصله به سمت ” امیرمومنان ، علی بن ابیطالب ” پرواز میکند !

آری !  آخر او همان بی همتا مظلومی است که با ید و وجه و لسان و سیف الهی اش ، سر تعظیم بر فرمان سکوت پروردگارش خم نمود ! او مظلوم است اما این را نیز از یگانه آموزگار و مربی اش آموخت ، همو که هماره ی ایام همراه و هم نشینش بود ! همو که شرف اخوتش را داشت ! همو که شانه هایش جایگاه قدمهای بت شکنش بود !

آری ! خاتم الانبیا مظلوم است ! مظلوم تر از همه و این نوای مظلومیتش را در خطبه میتوان شنید ، آنهنگام که فرمودند :

” وَسَأَلْتُ جَبْرَئیلَ أَنْ یَسْتَعْفِی لِی (السَّلامَ) عَنْ تَبْلیغِ ذالِکَ إِلیْکُمْ – أَیُّهَاالنّاسُ – لِعِلْمی بِقِلَّهِ الْمُتَّقینَ وَکَثْرَهِ الْمُنافِقینَ وَإِدغالِ اللّائمینَ وَ حِیَلِ الْمُسْتَهْزِئینَ بِالْإِسْلامِ، الَّذینَ وَصَفَهُمُ الله فی کِتابِهِ بِأَنَّهُمْ یَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ مالَیْسَ فی قُلوبِهِمْ، وَیَحْسَبُونَهُ هَیِّناً وَ هُوَ عِنْدَالله عَظیمٌ. وَکَثْرَهِ أَذاهُمْ لی غَیْرَ مَرَّهٍ حَتّی سَمَّونی أُذُناً وَ زَعَمُوا أَنِّی کَذالِکَ لِکَثْرَهِ مُلازَمَتِهِ إِیّی وَ إِقْبالی عَلَیْهِ (وَ هَواهُ وَ قَبُولِهِ مِنِّی) حَتّی أَنْزَلَ الله عَزَّوَجَلَّ فی ذالِکَ (وَ مِنْهُمُ الَّذینَ یُؤْذونَ النَّبِی وَ یَقولونَ هُوَ أُذُنٌ، قُلْ أُذُنُ – (عَلَی الَّذینَ یَزْعُمونَ أَنَّهُ أُذُنٌ) – خَیْرٍ لَکُمْ، یُؤْمِنُ بِالله وَ یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنینَ) الآیَهُ. و من از جبرئیل درخواستم که از خداوند سلام اجازه کند و مرا از این مأموریت معاف فرماید. زیرا کمی پرهیزگاران و فزونی منافقان و دسیسی ملامت گران و مکر مسخره کنندگان اسلام را می دانم؛ همانان که خداوند در کتاب خود در وصفشان فرموده: «به زبان آن را می گویند که در دل هایشان نیست و آن را اندک و آسان می شمارند حال آن که نزد خداوند بس بزرگ است.

و نیز از آن روی که منافقان بارها مرا آزار رسانیده تا بدانجا که مرا اُذُن [سخن شنو و زودباور ]نامیده اند، به خاطر همراهی افزون علی با من و رویکرد من به او و تمایل و پذیرش او از من، تا بدانجا که خداوند در این موضوع آیه ای فرو فرستاده: « و از آنانند کسانی که پیامبر خدا را می آزارند و می گویند: او سخن شنو و زودباور است. بگو: آری سخن شنو است. – بر علیه آنان که گمان می کنند او تنها سخن می شنود – لیکن به خیر شماست، او (پیامبر صلی الله علیه و آله) به خدا ایمان دارد و مؤمنان را تصدیق می کند و راستگو می انگارد . “

جانمان را دوست داریم !

برای حفظش به هر دری میزنیم ! بقایش را آرزومندیم ! و برای دوامش از هیچ چیز مضایقه نداریم !

آخر عزیز است و محال است به اندک بفروشیمش !

اما گاه عده ای را بر جان شیرینمان مقدم میداریم !

مادران فرزندانشان را مقدم میکنند و حاضرند فداییشان باشند و داریم پدرانی که دوری فرزند تاب نمی آورند !

یادم آمد خاتم الانبیا در غدیر خم ، آنگاه که ” دست جانش ” را بر فراز منبر بالا برد ، حاضرین را به کلامی آزمود : ” ایهاالنَّاسُ، مَنْ اَوْلی بِکُمْ مِنْ اَنْفُسِکُمْ؟ قالوا: الله و رَسُولُهُ. فَقالَ: اَلا من کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلی مَوْلاهُ، اللهمَّ والِ مَنْ والاهُ و عادِ مَنْ عاداهُ وَانْصُرْمَنْ نَصَرَهُ واخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ. سپس در غدیر فرمود: مردمان! کیست سزاوارتر از شما به شما؟ گفتند خداوند و پیامبر او! سپس فرمود آگاه باشید! آن که من سرپرست اویم، پس این علی سرپرست اوست! خداوندا دوست بدار آن را که سرپرستی او را بپذیرد و دشمن بدار هر آن که او را دشمن دارد و یاری کن یار او را؛ و تنها گذار آن را که او را تنها بگذارد. “

براستی ! چه اندازه جان رسولم را بر خود مقدم داشته ام ؟

چه اندازه نفسم را فدای نفسهایش کرده ام ؟ و به اعتبار این اعتراف که او را بر خویش سزاوار دانسته ام ، چه کرده ام بر مدعای خود ؟

حکایت غدیر ، تمام شده نیست !

غدیر، بقایش تا ابد روزگاران است و اکنون برتر  ز جانم وجود کسی است که چنین معرفی اش نمودند : ” أَلا إِنَّ خاتَمَ الْأَئِمَهِ مِنَّا الْقائِمَ الْمَهْدِی.

أَلا إِنَّهُ الظّاهِرُ عَلَی الدِّینِ. أَلا إِنَّهُ الْمُنْتَقِمُ مِنَ الظّالِمینَ. أَلا إِنَّهُ فاتِحُ الْحُصُونِ وَهادِمُها.

أَلا إِنَّهُ غالِبُ کُلِّ قَبیلَهٍ مِنْ أَهْلِ الشِّرْکِ وَهادیها.

أَلاإِنَّهُ الْمُدْرِکُ بِکُلِّ ثارٍ لأَوْلِیاءِالله.

أَلا إِنَّهُ النّاصِرُ لِدینِ الله.

أَلا إِنَّهُ الْغَرّافُ مِنْ بَحْرٍ عَمیقٍ. “

کاش ! قدرش بدانم ! و کاش ! ولایتش به جان بخرم و کاش جانم به پایش بفروشم ! و کاش هماره در راهش بمانم ! و کاش دولتش ببینم !

اللهم عجل لولیک الفرج

عید غدیر بر شما مبارک

اطلاعات بیشتر

مقالات مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

18 + هجده =

همچنین بررسی کنید
بستن
دکمه بازگشت به بالا