فردریک گلیشر انتقادهای فراوانی به نظامات، آموزهها و تشکیلات بهائی دارد. بعضی از این نظرات را به طور مستقیم در قالب مقالات مختلف عرضه نموده است که در ادامه به برخی از آنها اشاره میشود و برخی را نیز به نقل از سایر منتقدان بهائی در سایتهای خود عرضه کرده است. گلیشر مؤسس گروه «بهائیان اصلاحطلب» است. این گروه معتقدند بهائیت پس از عبدالبهاء دچار انحراف شده، از حالت یک آیین معنوی به در آمده و حالت سازمانی و تشکیلاتی به خود گرفته است. بهائیان اصلاحگرا، صحت و درستی الواح وصایای مجعول و منتسب به عبدالبهاء را نمیپذیرند و بر این اساس برای شوقی افندی و سلسلهی ولایت امرالله مشروعیتی قائل نیستند، همچنین اعتقادی به بیتالعدل و سازمانهای عریض و طویل زیر نظر آن ندارند. فردریک گلیشر معتقد است بهائیان اصلاحگرا یکی از بزرگترین و قویترین انشعابهای موجود در بهائیت است که به طور گسترده و مستمر مورد اذیت و آزار و ارعاب افراد متعصب هوادار بهائیت حیفایی قرار گرفته است.
او در این باره مینویسد: « … توانایی و مهارت ویژهی من، بحث و توضیح دربارهی “تکفیر” و برچسبزنی در محافل بهائی به افراد مختلف با عناوینی همچون “کافر” و “مرتد” و “ناقض عهد و میثاق” است، زیرا شخصاً شاهد رفتار تعصبآلود و قرون وسطایی افراد تشکیلات بهائی علیه قربانیان بهائیان حیفایی در فضای مجازی و فضای حقیقی، در آمریکا و سایر کشورها بودهام. من از سال ۱۹۹۶ به این سو، فعالانه به دنبال موضوع آزادی بیان و اندیشه در میان بهائیان بودهام. اغلب بهائیان آمریکایی کمترین اطلاعی دربارهی این موضوعات ندارند، ضمن آنکه گروههایی از آنها دچار فریب و شست و شوی مغزی شده و همچون اعضای فرقهها وکالتها، بدون اندیشه و تفکر، برداشت و گونهای تحریف شده از تاریخ و تعالیم بهائی را کورکورانه پذیرفتهاند …»
اصول مرامنامه جامعهی بهائیان اصلاحگرا از زبان فردریک گلیشر
همانگونه که افرادی همچون روت وایت، میرزا احمد سهراب، ژولی شانلر و هزاران بهائی دیگر در دورهی شوقی افندی بر اثر فشارها و تضییقات و رفتارهای استبدادی تشکیلات بهائی، در دهههای ۱۹۲۰- ۱۹۴۰ علیه الواح وصایای ساختگی عبدالبهاء، به اعتراض و مقاومت برخاستند؛ جامعهی بهائیت اصلاحگرا نیز، از پس ظلم و ستم و آزاری که اعضا و طرفدارانش (از تشکیلات بهائی دیدند)، تجدید حیات کردند. خداوند، در تمام این سالها، اسناد و مدارک تاریخی مربوط به رویدادها را، برای ملاحظه و عبرت صاحبان عقل و اندیشه، از گزند روزگار محفوظ داشته است.
گروههای دگم و فناتیک و بنیادگرا، برای پنهان کردن و از بین بردن همهی دیدگاهها و تفسیر انسانگرایانهی عبدالبهاء از آیین بهاءالله، تلاشهای زیادی کردند. آنها از همهی ابزارهای تهمت و افتراء و طرد و لعن و تکفیر و ارعاب، و بدنام ساختن شاهدان اولیه و کاتبان اصلی آیین بهائی و مؤمنان اولیه بهائی استفاده کردند، اما جنبش اصیل اصلاحگرای بهائی باقی ماند و به یگانگی خداوند، وحدت جامعهی بشری، وحدت اساس ادیان و تمایل بالقوه بشریت به صلح و برادری شهادت داد.
کتابها و آثار و نوشتههای روت وایت، احمد سهراب و ژولی شانلر، این دیدگاه را زنده نگه داشته است. در عین حال برخوردها و درگیریهای ۵۰ سال اخیر در درون جامعهی بهائی موجب آگاهی چندین هزار بهائی نسبت به میزان تحریفها و عملکرد مسئولان و متولیان آیین بهائی، به منظور ریاست و بهرهبرداری و منفعت طلبی مادی و دنیایی و قدرت طلبی ظاهری شده است.
احساس میکنم این مسئولیت بر عهدهی من است تا یک بار به مطالعه و تفکر و بررسی آراء و اندیشههای مارتین لوتر و جان وسلی بپردازم و از آن طریق به تدوین و بازنویسی اعتدال و میانهروی اصلاح گرایان مسیحی در آیین بهاءالله و عبدالبهاء اقدام کنم و مسیر روشن و متفاوتی از گروه متعصب و بنیادگرا و داعشی مسلک بهائیت حیفایی عرضه کنم.
گروهی که عقایدشان بر الواح وصایای جعلی ساخته و پرداخته شوقی افندی و خانوادهاش و عقاید تنگ نظرانهای بنا نهاده شده استکه به بسته نگه داشتن ذهن و اندیشه بهائیان و تسلیم و انقیاد آنان در برابر ظلم و بیعدالتی تشکیلات غیرقانونی و تحریف شده منجر میشود. منظور محفل ملی آمریکا و بیتالعدل جهانی مستقر در حیفا است.