بنیانگذار بابیت ؛ میرزا علیمحمد شیرازی
سیّد علیمحمد شیرازی که با لقب باب نیز شناخته میشود، به اعتقاد بهائیان قائم اسلام، پیامبر جدید و بنیانگذار دین بیان بود. او جنبش بابی را در ایران بنیان گذاشت و پیروانی از قشرها و اصناف جامعه از مناطق مختلف ایران را به خود جذب کرد. در مقاله پیش رو که در پنج قسمت تهیه شده است، به معرفی و شرح ادعاهای او می پردازیم.
تولّد
در ابتدا به بخش تولد و کودکی شخصی که مدعی بابیت شد و ملقب به باب بود میپردازیم. در روز اوّل محرم سال ۱۲۳۵ هجری قمری در شهر شیراز، زنی به نام فاطمه بیگم، از شوهرش میرزا محمدرضا بزاز، پسری به دنیا آورد که او را علیمحمد نامیدند.
منزل پدری باب در شیراز
دوران کودکی
علیمحمد در دوران کودکی پدرش را از دست داد و تحت کفالت دایی خویش به نام سیدعلی قرار گرفت. بهائیان برای این دایی اهمیت زیادی قائلاند و میگویند بهاءالله کتاب ایقان را برای او نوشته است.
حجره باب در بوشهر
وی را در کودکی به مکتب خانه فرستادند تا در آنجا مقدمات زبان فارسی و قرائت قرآن و حساب را بیاموزد و او قریب پنج سال در آن مدرسه شاگردی کرد و بنا به قرائنی، در این کار استعداد چندانی نداشت و به خاطر دیر آمدن به مکتب و تنبلی تنبیه میشد.
میرزا علیمحمد خود در کتاب بیان عربی در صفحه ۲۵ به یاد ایام کودکی مینویسد: «قُل أن یا مُحَمَّدُ مُعَلِّمی فَلا تَضرِبنی … وَ إذا أرَدتَ ضَرباً فَلا تَتَجاوَز عَنِ الخَمسِ وَ لا تَضرِب عَلَی اللَّحمِ …»
«بگو ای محمد آموزگار من، مرا کتک مزن … و چون خواستی بزنی بیشتر از پنج ضربه و نیز بر گوشت بدنم مزن …»
کتاب بیان عربی
معلّم دوران کودکی
در کتاب مطالع الأنوار فارسی (تلخیص تاریخ نبیل) صفحات ۶۳ و ۶۴ ، چنین مینویسد: «خال حضرت باب ایشان را برای درس خواندن نزد شیخ عابد بردند، هر چند حضرت باب به درس خواندن میل نداشتند ولی برای آن که به میل خال بزرگوار رفتار کنند به مکتب شیخ عابد تشریف بردند. شیخ عابد مرد پرهیزگار محترمی بود و از شاگردان شیخ احمد و سیدکاظم رشتی به شمار میرفت.»
در کتاب مطالع الأنوار عربی پس از ذکر همین موضوع، در پاورقی صفحه ۵۹ سندش را چنین مینگارد: «وَ کَتَبَ میرزا أبُوالفَضل فی کِتابٍ خَطّیٍّ بِأنَّ البابَ کانَ یَبلُغُ مِنَ العُمُرِ سِتَّهَ أو سَبعَ سَنَواتٍ عِندما دَخَلَ مَدرَسَهَ الشَّیخِ عابد وَ کانَتِ المَدرَسَهُ تُعرَفُ بِاسمِ قَهوَهُ أولیاء وَ مَکَثَ البابُ فیها خَمسَ سِنینَ تَعَلَّمَ فیها مَبادی اللُّغَهِ الفارسِیَّهِ»
کتاب مطالع الانوار
معرفی کتاب تاریخ نبیل زرندی
تاریخ نبیل که محمد زرندی ملقب به نبیل اعظم آن را نگاشته، مهمترین تاریخ بهائیان است که مقبول نظر میرزا حسینعلی واقع شده و نسخهی آن منحصر به فرد است. شوقی افندی این تاریخ را به زبان انگلیسی برگرداند و مقدمهی مبسوطی به همراه مقداری پاورقی به آن افزود و به نام The Dawn – Breakers منتشر ساخت؛ سپس به دستور محفل مصر و سودان کتاب اخیر توسط عبدالجلیل سعد به عربی ترجمه و به نام مطالع الأنوار چاپ و پخش گردید و بالاخره اشراق خاوری به امر محفل ملی ایران خلاصهای به فارسی از این تاریخ عربی تنظیم نمود که مورد پذیرش شوقی قرار گرفت و تاکنون چندین بار از طرف لجنهی نشر آثار امری تکثیر شده و نامش تلخیص تاریخ نبیل میباشد.
ملا محد زرندی (نبیل اعظم)
فاضل مازندرانی مبلغ شهیر بهائی در بخش سوم تاریخ ظهورالحق در صفحه ۲۶۳ در بیان اماکن شیراز، به مکتبخانهی شیخ عابد در محلهی قهوه اولیاء و تحصیل باب در این مکتب تصریح میکند.
کتاب تاریخ ظهور حق
انگیزهی حضور در درس سیّدکاظم
چنان که گفتیم معلم مکتب شیخی بود و لذا از کودکی عقاید شیخیّه در ذهن باب جایگیر شد و توجه و احترام او نسبت به شیخ احسایی و سیدرشتی جلب گردید. به همین مناسبت در سنین بالاتر وی به شوق دیدار سیدکاظم و بهرهوری از محضر او، سفری به عراق کرد و مدتی در حوزهی درس سیدرشتی حضور یافت و به مطالعه و فراگیری آرای شیخیه پرداخت.
مدت اقامت در کربلا
در کتاب مطالع الأنوار عربی در پاورقی صفحه ۵۹ پس از ذکر درس خواندن باب در مدرسهی قهوه اولیاء چنین مینویسد: «… و فی أوَّلِ رَبیعِ الأوَّلِ سَنَه ۱۲۵۷ هِجرِیَّهِ عادَ إلی بَلَدِهِ فی فارس بَعدَ أن مَکَثَ فی النَّجِفِ وَ کَربَلاء سَبعَهُ أشهُرٍ»
در صفحه ۲۸ کتاب تلخیص تاریخ نبیل زرندی درباره حضور باب در درس سیدکاظم این عبارت آمده است: «… پس از سه روز همان جوان وارد محضر سید شد و نزدیک در جلوس نمود، با نهایت ادب و وقار درس سید را گوش میداد.»
فاضل مازندرانی در ذیل صفحات ۲۰۰ و ۴۳۷ تاریخ ظهورالحق جزء سوم دو سند تاریخی را شاهد میگیرد بر اینکه میرزا علیمحمد پیش از وفات سید رشتی چندین ماه در کربلا به درس او میآمده و تا سیوطی و حاشیهی ملا عبدالله خوانده بوده است.
فاضل مازندرانی در کتاب اسرارالآثار مواردی از مکتوبات باب را درج کرده که در آنها از سیدکاظم رشتی به عنوان معلم تعبیر شده:
در صفحه ۳۵ جلد اول مینویسد: «و در توقیعی است: و أمّا ما رأیتَ مِن آیاتِ مُعَلِّمی … که مراد از معلم حاجی سیدکاظم رشتی میباشد»
در صفحات ۶۱ و ۶۲ جلد دوم از آغاز تفسیر بقره این عبارت را آورده: «ثُمَّ جاءَ خَبَرُ فَوتِ الجَلیلِ وَ العالَمِ الخَلیل مُعَلِّمی رَحمَهُ اللهِ عَلَیهِ مِن هُنالِک»
در صفحه ۴۷۹ بخش سوم ظهورالحق و صفحه ۴۸۹ رحیق مختوم از قول میرزا علیمحمد چنین آوردهاند که:
«و لَقَد طالَعتُ سَنابَرقَ جَعفَرٍ العَلَویِّ وَ شاهَدتُ بَواطِنَ آیاتِها …»
اعتراف به امیّت پیامبران
عبدالبهاء در کتاب خطابات مبارکه صفحه ۷ مینویسد: «نورانیّت مظاهر مقدسه بذاتهم است؛ نمیشود از دیگری اقتباس نمایند. دیگران باید از آنها اکتساب علوم و اقتباس انوار نمایند نه آنها از دیگران. جمیع مظاهر الهیه چنین بودهاند؛ حضرت ابراهیم و حضرت موسی و حضرت مسیح و حضرت محمد و حضرت باب و حضرت بهاءالله در هیچ مدرسهای داخل نشدند …»
اعتراف به امیّت پیامبر اکرم
در صفحه ۱۸۸ جلد سوم کتاب مکاتیب که همان مجموعهی نامههای عباس افندی است که سه جلد آن زیر نظر خودش و جلد چهارم زیر نظر لجنه منتشر شده است، چنین اعتراف میکند:
«در بادیهی عرب، میان خیمه نشینان بیخبر، تولد یافت و با آنان الفت و معاشرت نمود و نشو و نما فرمود و کلمهای تحصیل معارف نکرد و به حسب ظاهر از قرائت و کتابت عاری بود.»
کتاب مکاتیب – جلد سوم
ادّعای امیّت باب
در صفحه ۱۹ مفاوضات چنین می نگارد: «در میان طایفهی شیعیان عموماً مسلّم است که حضرت ابداً در هیچ مدرسهای تحصیل نفرمودهاند و نزد کسی اکتساب علوم نکردهاند و جمیع اهل شیراز گواهی میدهند؛ با وجود این به منتهای فضل بغتتاً در میان خلق ظاهر شدهاند.»
کتاب مفاوضات
توجیه ادّعای امیّت
باب در صفحه ۹ صحیفهی عدلیه در وصف خویش چنین مینگارد: «در اعجمیین نشو و نما نموده و در این آثار حقّه نزد احدی تعلیم نگرفته بل امّی صرف بوده در مثل این آثار.»
فاضل مازندرانی در صفحات ۱۹۱ تا ۱۹۳ جلد یکم کتاب اسرارالآثار: «و چون تلمّذ باب، به صغر سن در مکتب شیراز، نزد معلمی کامل به وضع و مقدار در خور آن ایام، مسلم در تاریخ و حضور چندی در محضر درس حاجی سیدکاظم رشتی به کربلا، در ایام شباب، نیز مصرّح در کلمات خودشان است و آثار خطی به غایت زیبایشان در دسترس عموم میباشد، مرادشان از امیّت این است که تحصیلات علمیّه به ترتیب و تدرّج، از مقدّمات به درجات عالیه، به نوعی که معمول و متداول ایام بود، مانند شیخ احسائی و سید رشتی و علمای اصحابشان و غیرهم از علما، ننمودند و این را به تشبیه و تقریب به حال جدّ امجد اعلای خود، امیّت گفتند …»
صحیفه عدلیه
توجیه ادعای امیت
و آن چه از خطوط و آثار و حتی صورت محاسبات تجارتی بوشهر که به خطشان باقی است و غیرها، محقق میگردد، این است که قرائت و کتابت فارسی متداول، نه به طریق علمی و نیز مقدار اندکی از کتب و قواعد عربی به اسلوب آن ایام و نیز زیبایی خط و علم حساب رقوم معموله را در مکتب شیراز طی نمودند و منظور خالشان برای وارد کردن به حجرهی تجارت هم بیش از این نبود و ایشان، هم چنین معلوم است که به ورود در این نوع علوم رسوم متداولهی زمان دلبستگی نشان نمیدادند؛ ولی در ایام جوانی، با عدم رضایت خالها، به کربلا رفتند و در محضر سید رشتی مسائل عرفانی و تفسیر و تأویل احادیث و آیات از طریق اثنی عشری و عرفانهای مربوط به شیخ احسائی را بسیار شنیدند و به فقه امامی از روش آنان ورود نمودند و چنانکه از آثارشان مستفاد میگردد، در مطالب و مآرب شیخ و سید، بیش از همهی امور دیگر وارد شدند.
کتاب اسرار الآثار جلد یک
ریاضتهای دوران نوجوانی
در صفحه ۶۶ تلخیص تاریخ نبیل مینویسد: «حضرت باب غالب اوقات در شهر بوشهر به تجارت مشغول بودند و با آن که هوا در نهایت درجهی حرارت بود هنگام روز چند ساعت بالای بام تشریف میبردند و به نماز مشغول بودند. آفتاب در نهایت حرارت میتابید … از هنگام فجر تا طلوع آفتاب و از ظهر تا عصر به عبادت میپرداختند … حضرت باب در هنگام طلوع آفتاب به قرص شمس نظر میفرمودند و مانند عاشقی به معشوق خود به او توجه کرده با لسان قلب با نیّر اعظم به راز و نیاز میپرداختند … مردم نادان و غافل چنان میپنداشتند که آن حضرت آفتابپرست هستند.»
تلخیص تاریخ نبیل زرندی
میرزا آقاخان کرمانی بابی نیز در صفحه ۲۷۶ کتاب هشت بهشت تصدیق دارد بر این که باب، در ایامی که گرمای هوای بوشهر آب را در کوزه میجوشانده از بام تا شام بر بالای بام میایستاده و رو به آفتاب، اوراد و اذکار میخوانده است.
سیّد ذکر
به نوشتهی صفحات ۳۴ و ۳۵ جلد یکم کواکبالدریه، میرزا علیمحمد به سبب همین گوشهگیری و بامنشینی و ورد خواندن و ذکر گفتن، در بوشهر به سید ذکر شهرت یافت و از همان اوان به گردآوری و رونویسی مناجاتها و ادعیهی اسلامی پرداخت و کمکم دعانویس و مناجات پرداز شد و علاوه بر ادعیه، رسائل مختصری نیز در توصیف مقامات ائمه و به ویژه حجّت موعود نگاشت که بر پایهی عقاید شیعه و حاکی از متانت و صحّت آن آرا بود.
کتاب کواکب الدریه
زمینهی ادّعای بابیت
پس از درگذشت سیدکاظم، چون شیخیه به جستجوی رکن رابع ایمان و باب امام غائب پرداختند، برخی از شاگردان او مدعی این مقام شدند و کوشیدند تا دیگر شیخیان را به خود متوجه سازند. چنان که حاج کریمخان کرمانی بر خود نام «رکن رابع» نهاد و میرزا شفیع تبریزی خویشتن را «شیعهی خالص ائمهی اطهار» خواند و … بالاخره میرزا علیمحمد هم دست از کار و پیشه کشید و به تکاپو افتاد تا در زیر عنوان «باب امام غائب» به مسند ریاست شیخیه تکیه زند.
نوشتن تفسیر سورهی بقره
بنا بر آن چه به استناد نوشتهی باب در صفحات ۶۱ و ۶۲ جلد دوم اسرارالآثار آمده، میرزا علیمحمد پس از شنیدن خبر فوت سید رشتی در ذیقعده ۱۲۵۹ دست به نگارش کتابی در تفسیر سورهی بقره زد که جلد نخست این کتاب که در تفسیر جزء اول سورهی بقره است، هنوز طبع نشده ولی نسخ خطی آن موجود است و ما در مبحث قائمیت از کتب خطی باب مدارکی خواهیم آورد. آن پس از یک سال به پایان رسید و این نشان میدهد که وی خود را برای چنین مدعایی مهیّا میساخت.
پیشینهی مشکوک
آیتی در صفحه ۳۶ جلد یکم کتاب اسرار الآثار مینویسد که باب ضمن نامهای که از بوشهر در سال فوت سید رشتی به دایی خود نگاشته، به بعضی طلاب پیغام داده که هنوز موقع بلوغ امر نرسیده است و نبایستی به او نسبتی منافی معتقدات مذهبی داده شود.
بنابراین ممکن است بگوییم که عوامل ناشناختهای او را وادار میکردهاند تا خود را صاحب مقاماتی بشمارد؛ اما او آن را به بعد موکول میساخته است.
کتاب اثرار الآثار- جلد یک
ادعای بابیت
شش ماه پس از وفات سیدکاظم، در شب پنجم جمادیالاولی سال ۱۲۶۰ هجری قمری، میرزا علیمحمد شیرازی دعوی خویش را به یکی از شیخیان به نام ملاحسین که از مردم بشرویهی خراسان بود اظهار نمود. بهائیان، هر ساله چنین شبی را به عنوان مبعث نقطهی اولی جشن میگیرند و مبدأ تاریخ ایشان که به تاریخ بدیع موسوم است از آن شب شروع شده است.
بیت شیراز (محل ادعای امام زمانی باب)
داستان ادّعا
داستان آن شب با حذف پیرایههای بیاساس، چنین است که جمعی از طلاب شیخی که سخت به کاوش گم شدهی خود سرگرم و در این راه رنج و شکنجه دیده بودند، به شیراز میآیند و از میان ایشان ملاحسین بشروئی با باب برخورد میکند. او بر اساس سابقهی آشنایی که از قبل در حوزهی درس سید رشتی((جلد یکم کواکبالدریه، صفحه ۳۹)) با یکدیگر داشتند به منزل او میرود و در آنجا میرزا علیمحمد که اشتیاق شدید وی را به شناختن جانشین سیدکاظم رشتی میبیند، خود را صاحب آن مقام و باب امام عصر معرفی میکند.
سند ادّعا، تفسیر سورهی یوسف
چون بشروئی بر ادعای باب برهان و تأییدی میخواهد، میرزا علیمحمد به درخواست وی، همان جا در تفسیر نخستین آیات سورهی یوسف مطالب مختصری مینگارد (این تفسیر به وسیلهی باب تکمیل شد و نام «قیّوم الأسماء» گرفت و به صورت نسخ خطی یافت میشود. سپس ملاحسین با دیدن آن نوشته، بابیت او را میپذیرد.
به گفتهی بهاءالله در صفحه ۱۸۰ کتاب ایقان چاپ مصر: «این کتاب، اوّل و اعظم و اکبر جمیع کتب باب به شمار میآید.»
بخش اول این کتاب که سوره الملک نام دارد، در صفحات ۲۱ تا ۲۴ کتاب رحیق مختوم آمده است.
اعتقاد باب در تفسیر سورهی یوسف
اشراق خاوری در کتاب رحیق مختوم در صفحه ۲۲ بخشی از سوره الملک را چنین نقل کرده است:
«اللهُ قَد قَدَّرَ أن یَخرُجَ ذلِکَ الکِتابَ فی تَفسیرِ أحسَنِ القَصَصِ مِن عِندِ مُحَمَّدِ بنِ الحَسَنِ بنِ عَلیِّ بنِ مُحَمَّدِ بنِ عَلیِّ بنِ مُوسَی بنِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّد بنِ عَلیِّ بنِ الحُسَینِ بنِ عَلیِّ بنِ أبی طالِبٍ عَلی عَبدِهِ لِیَکُونَ حُجَّهَ اللهِ مِن عِندِ الذِّکرِ عَلَی العالَمینَ بَلیغاً»
قیوم الاسماء تفسیر سورهی یوسف (سوره الملک)
اعتقاد به امام زمان در آغاز ادعا
فاضل مازندرانی در اسرارالآثار ذیل کلمهی باب (جلد دوم) پس از اینکه اعتقاد شیخیه به لزوم وجود رابطی میان امام غائب و مردم را یادآوری میکند، در صفحه ۱۱ راجع به میرزا علیمحمد مینویسد:
«و در اولین کتاب آیات خود، یعنی شرح سورهی یوسف، ندا به عنوان بابیت مرتفع نمود. قوله: … اعلَمُوا یا أهلَ الأرضِ أنَّ اللهَ قَد جَعَلَ مَعَ البابِ بابَینِ مِن قَبل (شیخ و سیّد) لِیُعَلِّمَکُم أمرَهُ … و قوله: وَ لَقَد أخرَجَهَا الحُجَّهُ بَقِیَّهُ اللهِ صاحِبُ الزمان علیه السلام إلی بابِهِ الذِّکرِ»((این عبارت اخیر از صحیفهی مخزونهی باب نقل شده که از آثار همین سال ۱۲۶۰ اوست.))
اثرار الآثار – جلد دوم
معرفی کتاب مقالهی شخصی سیاح
عباس افندی که فقط تا سن ۸ سالگی در ایران بوده، به سال ۱۳۰۳ ه.ق در خاک عثمانی کتابی در تاریخ باب نوشته و حقایق تاریخی را به میل و مذاق مبارکش دگرگون ساخته و برای اغفال خواننده آن را به نام «مقالهی شخصی سیاح» که سراسر ایران را گشته و نظر بیغرضان را نگاشته و منتشر نموده، نامیده است. زهی نیرنگ و بیانصافی!