اجتماعیمقالات

حجاب؛ برگرفته از کتاب حلاوت هدایت

 به قلم: زینب رز ثمالی (سوزان)

حجاب از جمله مواردی است که در قرآن مجید وجود دارد لقاءالله می‌باشد که با مطالعه‌ی آن در کتب الهی و به ویژه قرآن مجید در می‌یابیم که لقاءالله مربوط به عالم دیگر (آخرت) می‌باشد و در این عالم به وقوع نمی‌پیوندد. در کتب شما آمده است که چون خداوند جسم نیست، پس نمی‌توان او را دید و لذا مقصود از لقاءالله دیدار مظهر ظهور الهی یعنی میرزا حسینعلی نوری است!

در پاسخ به این مطلب باید گفت که اولاً: لقاءالله ابداً به معنای رؤیت الله نیست چرا که مطالعه‌ی قرآن به ما می‌آموزد که هیچ واژه‌ای بی‌جهت به کار گرفته نشده است و به همین جهت وقتی که قوم حضرت موسی (علیه السلام) تقاضای رؤیت خداوند را کردند، صاعقه‌ی قهر الهی ایشان را فرا می‌گیرد. مقصود از لقاءالله ملاقات با پروردگار است و نه دیدار به معنای رؤیت … و این ملاقات بسته به درجه‌ی قرب افراد، متفاوت است. در حالیه که حتی جبرئیل از پس هفتاد حجاب با خداوند ملاقات کرده است. در همین جا خوب است به نکته‌ای دیگر در همین ارتباط نیز پرداخته شود: بر طبق اعتقادات شما، آنچه که درباره قیامت (چه در آیات و چه در روایات) ذکر شده است همه تشبیه بوده و جنبه‌ی روحانی دارد!

هم در آیات و هم در روایات هر جا که سخن از حجاب آمده است معنایش پرده و مانع است و نه پوشش بانوان، چرا که پوشش بانوان با واژه‌هایی همچون جلباب، خمار و … آمده است و کلمه‌ی حجاب به عنوان پوشش آسمانی را در ایران و آن هم به اشتباه به کار می‌گیرند.

باری، کلمه‌ی حجاب ۷ بار در قرآن کریم آمده است: سوره مبارکه اعراف آیه ۴۶، سوره مبارکه مریم آیه ۱۷، سوره مبارکه اسرا آیه ۴۵، سوره مبارکه احزاب آیه ۵۳، سوره مبارکه ص آیه ۳۲، سوره مبارکه فصلت آیه ۵، سوره مبارکه شوری آیه ۵۱ . با مراجعه به آن‌ها است که خداوند در قلب کفار، حجاب می‌افکند یا آنکه خداوند با برخی از پیامبران از ورای حجاب سخن فرموده است؛ و چه قدر غیرمنصفانه و سیاست‌مندانه از این روایت برای کشف حجاب (به اصطلاح ایرانی‌ها) استفاده شده است؛ و چه کفری بالاتر از آنکه فردی به نام زرین تاج (ملقب به قره العین) خود را در مقام حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) دانسته و پیامبر شما نیز در مقام خداوند متعال! حال آنکه قرآن مجید در سوره‌ی توحید می‌فرماید که احدی هم پایه‌ی خداوند نیست.

جالب‌تر آنکه اصلاً بر فرض محال که مقصود از حجاب همین پوشش باشد و نعوذ باالله مقصود از حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، همان زرین تاج و هزاران هزار استغفرالله که مقصود از خداوند بهاءالله شما باشد لذا قره العین می‌بایست که فقط در برابر وی بی‌حجاب باشد نه آنکه در جلوی عده‌ای که منظور همان حاضران در واقعه‌ی بدشت است.

امروزه تمام بانوانی که در بلاد غرب به دین اسلام مشرف شده و پوشش اسلامی را برمی‌گزینند، همه و همه بدون استثناء معتقدند که این پوشش به آن‌ها شخصیت و حریّت بخشیده است، حال آنکه زرین تاج با برداشتن رسم آسمانی پوشش بانوان، به زعم خود آزادی زنان حتی زنان غربی را اعلام کرده است. فی‌الحقیقه چه‌ قدر باید افق دیدگاه یک انسان پایین باشد که آزادی را بی‌حجابی البته به اصطلاح ایرانی‌ها بداند که اگر چنین باشد، زنان بی‌قید و بند، آزاده‌ترین هستند.

در لابه‌لای سخنان مظاهر شما، مطالبی است که علاوه بر غیر‌معقول بودن، نشان می‌دهد که این آیین دستاورد خود آن‌ها است و نه خدای متعال. آنجا که مبشر پیامبر شما می‌گوید: در این دوره خواستم تا بانوان از تقید حجاب رهایی یابند! در همین جا تذکر چند نکته ضروری است: اول آنکه پوشش برای بانوان، حکم خداوند متعال است و احکام خداوندی سراسر حرّیت است و نه تقید! ثانیاً اگر این پوشش تقید است پس بی‌حجابی (به اصطلاح ایرانی‌ها) نیز به معنای بی‌قید و بندی است و البته و صدالبته که این تقید (که فی‌الحقیقه) جز عفت و حرّیت، چیز دیگری نیست) به مراتب از بی‌قیدی معقول‌تر است. اگر به تجزیه و تحلیل حکم آسمانی پوشش بپردازیم می‌بینیم که چه زیبا خداوند متعال مخاطبین این آیات را مؤمنات قرار فرموده است؛ آری، این حکم دقیقاً مطابق فطرت پاک انسان است و از آنجا که در فطرت تغییری نیست لذا در جمیع ادیان آسمانی این حکم حکیمانه وجود دارد.

و از دیگر موارد تناقض‌گویی در آیین شما این است که: از طرفی معتقید که دین باید مطابق علم و عقل باشد و از طرفی وقتی به شیوه‌ی نگارش کتاب‌های شما اعتراض می‌شود که چرا با قوانین علم صرف و نحو در تضاد است پاسخ داده می‌شود که بشر باید علم خود را مطابق این قواعد بنماید نه آنکه … از طرفی معتقید که قرآن در نهایت بلاغت و فصاحت نازل شده و بعد وقتی می‌پرسند که چرا کتاب شما در نهایت فصاحت نیست؟ پاسخ داده می‌شود که در زمان نزول قرآن، اعراب در نهایت فصاحت کلامی بوده‌اند پس لذا کتابی هم که در آن زمان نازل شده باید در نهایت بلاغت نازل می‌شد همچنان که در زمان حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلّم) عرب به لحاظ علمی در نهایت جهل بوده است و با وجود آن نکات علمی نهفته در قرآن امروزه (در عصر علم و تکنولوژی) کشف شده است، لذا چون خداوند از همه‌ی کائنات بالاتر است پس سخن او نیز بی‌بدیل و بی‌نظیر است، اصلاً مگر می‌شود که خداوند از منزله‌ی خود تدنی کند، به علاوه انس با آیات قرآنی، عرب امروزه را حتی فصیح‌تر نموده است و با توجه به ادعای جهانی بودن آیین شما، پس عرب امروزه نیز قاعدتاً باید که مخاطب کتاب شما باشد؛ آری انسان موجودی کمال طلب است و هیچ انسان عاقلی حتی تضعیف و تنزل در مقام خود را نمی‌پسندد چه برسد به مقام شامخ خداوند آن هم با ادعایی که شما معتقدید که شمس حقیقت در این آیین، به بیشترین درجه‌ی تابش رسیده است.

برای تنوع مطلب به مبحث تیمم می‌پردازیم: تعالیم حکیمانه قرآن تماماً بر مبنای حقیقت و درایت است و از جمله آداب اسلامی آن است که اگر برای وضو آب نیافتید، با خاک پاک تیمم کنید، جالب است که بدانید در عالم طبیعت بعد از آب هیچ چیز به اندازه خاک پاک قدرت پاک کنندگی ندارد، از همین رو است که وقتی  قطعه‌ای از نجاست روی خاک تمیز قرار می‌گیرد پس از مدتی تجزیه شده و از بین می‌رود و جالب‌تر آنکه اساساً وضو دارای دو بعد طهارت ظاهری و طهارت باطنی است و لذا آداب وضو توأم با ذکر مخصوص هر قسمت است، علاوه بر این‌ها وضو موجبات فرو نشاندن آتش‌های دنیوی همچون خشم و … می‌باشد و چه قدر زیبا و سمبلیک این مسئله در مورد تیمم هم وجود دارد، می‌پرسید چرا؟ برای فرو نشاندن آتش بعد از آب هیچ چیز به اندازه‌ی خاک قدرت اطفاء حریق را ندارد! ببینید که تعالیم شامخ اسلام، چه ابعاد وسیع و پرمعنایی دارد، ضمن آنکه تیمم نیز خود مزین به یکسری اذکار ویژه می‌باشد. حال آنکه در در دیانت شما هرگز حکم تیمم وجود ندارد و آمده است که اگر آب نیافتید پنج بار بگویید: بسم ا… الاطهر الاطهر! فرض کنید که یک نفر سر و صورتش به هر دلیلی آلوده باشد، آیا صرف بر زبان آوردن ۵ بار … می‌تواند آلودگی ها را از فیزیک دست و صورت بزداید؟! حال آنکه معتقید دین باید مطابق علم و عقل باشد و همچنین معتقدید که باید عنصر لطافت در بین بریه بود!

اسلام، دین طهارت و نظافت است و لذا علاوه بر غسل‌های مستحبی مثل غسل زیارت و امثال آن، غسل‌های واجب نیز وجود دارد. حال آنکه در دیانت شما (علیرغم آنکه باید عنصر لطافت در بین بریه باشید!) ابداً حکمی به نام یک غسل واجب وجود ندارد، چرا؟ از نظر شما به میمنت این ظهور، کل عالم در دریای طهارت فرو رفته ((این قضیه از کتاب مقدس بهائیان یعنی اقدس اخذ گردیده، چرا که حسینعلی بهاء چنین گفته‌اند: قد انغمست الاشیاء فی بحر الطهاره فی اول الرضوان. کتاب اقدس صفحه‌ی ۳۲)) و حکم نجاست مرتفع گردیده است. اولاً همین جا باید متذکر شد که هیچ عقل و هیچ علمی نمی‌پذیرد که به واسطه یک ظهور، نجاست تبدیل به طهارت گردد! از نظر اسلام، خون، ادرار، مدفوع و … نجس می‌باشد و جالب است بدانید که از لحاظ علمی آلودگی موارد فوق روشن و مبرهن گردیده است لذا در اسلام غسل واجب است و اگر قبل از غسل کسی نماز بخواند و یا روزه بگیرد، هر دو باطل است.

نویسنده: زینب رزثمالی (سوزان)

اطلاعات بیشتر

مقالات مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

5 × سه =

دکمه بازگشت به بالا