اجتماعیمصاحبه‌هامقالات

مصاحبه با “احمد پور مرور” مترجم کتاب فرانچسکو فیچیکیا (قسمت دوم)

 
احمد پورمرور متولد سال ۱۳۵۰ در تهران است. او فارغ‌التحصیل رشته کارشناسی زبان و ادبیات آلمانی از دانشگاه شهید دکتر بهشتی تهران و کارشناسی‌ارشد جغرافیا و برنامه‌ریزی توریسم است. او مسلط به زبان‌های آلمانی و انگلیسی است و مقالات متعددی را از این دو زبان به زبان فارسی ترجمه و منتشر کرده است. وی سابقه همکاری با سازمان حج و بعثه مقام معظم رهبری را با عنوان مبلغ زبان‌دان درکارنامه خود دارد. در سال‌های اخیر کتاب فرانچسکو فیچیکیا را از زبان آلمانی به زبان فارسی ترجمه کرده که به همین بهانه، مصاحبه‌ای خواندنی با او انجام شده است.

 

کتاب دوم فیچیکیا آیا ناظر به مباحث آقای ادو شفر بود یا مطالب جدیدی ارائه می‌کند؟

به هرصورت به طور مستقیم و یا غیرمستقیم، آن مطالب را لحاظ کرده است. خودش هم در مقدمه توضیح می‌دهد که با توجه به اینکه از کتاب اول حدود بیست سال گذشته و مطالبی که در کتاب ادوشفر مطرح شده بی‌پاسخ مانده است،کار جالبی نبود که من همان کتاب قبلی را تجدید چاپ کنم. لذا به آن نکات به طور غیرمستقیم در کتاب دومش پرداخته و آن‌ها را جواب داده و نکات جدیدی را هم به آن اضافه کرده است. فیچیکیا می‌گوید چگونه شما به عملکرد بابی‌ها کاری ندارید و کارشان را تأیید نمی‌کنید، اما مرتباً در کتاب‌های خود آنان را شهدای امر می‌دانید. از جمله در مورد دلیل اینکه بهائی‌ها در ایران مغضوب هستند، مطالبی را مطرح می‌کند. او می‌گوید که بابی‌ها سه جنگ مهم در دوره‌ای که دولت مرکزی ایران به شدت ضعیف بود و تحت حمله دولت‌های بیگانه قرار گرفته بود به راه انداختند و باعث ناامنی در کشور شدند. بعداً بهائی‌ها ادعا کردند ما به بابی‌ها کاری نداریم و صلح‌طلب هستیم و کار آن‌ها را تأیید نمی‌کنیم. فیچیکیا می‌گوید چگونه شما به عملکرد بابی‌ها کاری ندارید و کارشان را تأیید نمی‌کنید، اما مرتباً در کتاب‌های خود آنان را شهدای امر می‌دانید. اگر آن‌ها شهید شما هستند، پس شما کار آنان را تأیید می‌کنید و مردم ایران حق دارند بابت حافظه‌ی تاریخی خود نگران فعالیت‌های شما باشند. مردم ایران و دولت ایران حق دارند که نسبت به شما بدگمان باشند. نکته دیگری که فیچیکیا به آن می‌پردازد آن است که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، بهائی‌ها سمت‌های مهمی در دستگاه پهلوی داشتند و بهائی‌ها تقریباً آزادی عمل قابل توجهی داشتند. طبیعی است دولت انقلابی که روی کار می‌آید، نسبت به آن‌ها سخت‌گیری داشته باشد. همان‌طور که در مورد افراد مسلمانی که در حکومت پهلوی بودند و کارهای خلافی انجام داده‌اند، حساسیت دارد.

فرانچسکو فیچیکیا4

سراغ بحث احکام برویم. آیا فیچیکیا نقدی به احکام بهائی دارد؟

حرف اصلی او در مورد احکام آن است که کتاب اقدس به عنوان مهم‌ترین کتاب احکام بهائی است و بهائی‌ها آن را کتاب آسمانی می‌دانند، پر از احکام سخت و متحجّرانه است. درواقع جامعه را در حد جامعه قرن نوزدهم ایران پنداشته و قوانینی برای اجتماع وضع کرده که تنها برای همان جامعه می‌تواند مناسب باشد و تکافوی نیازهای جهان امروز را ندارد. خود بهائی‌ها هم این مسئله را می‌دانند. لذا ۱۵۰ سال سعی کردند این کتاب را مخفی نگه دارند. تازه زمانی که آن را برای دنیای غرب ترجمه کردند، به صورت گزینشی این کار را انجام دادند. بخش‌هایی را ترجمه کردند که مورد اعتراض قرار نگیرند. حتی در مورد ترجمه این کتاب به زبان فارسی، از زمان مرگ بهاءالله بیش از ۱۰۰ سال فاصله وجود دارد. قاعدتاً در طول این صد سال، امکان اجرای این احکام نبوده است. جالب این‌جا است که وقتی ادوشفر می‌خواهد به فیچیکیا پاسخ دهد، اصل این مسئله را می‌پذیرد که ترجمه‌ی کامل کتاب در غرب، می‌توانست باعث سوءتفاهم‌هایی در مورد بهائیت شود و لذا این مسئله به تعویق افتاد. ادو شفر معترف است که عبدالبهاء و شوقی از انتشار این کتاب به زبان‌های غربی ممانعت کردند. اما او می‌نویسد که این کار به دلیل وسواس این دو رهبر بهائی به جهت انتشار ترجمه‌ای دقیق از کتاب اقدس به تعویق افتاد. مضافاً بر آن که لازم بود توضیحات کافی در مورد قوانین کتاب اقدس، به همراه آن منتشر شود. ملاحظه می‌شود که این جواب شفر، جواب قانع‌کننده‌ای نیست. زیرا کتابی که به تنهایی قابلیت طرح در جوامع غربی را نداشته باشد، به چه کاری در هدایت انسان‌ها می‌آید و چگونه ممکن است، خداوند قوانینی را که تا بیش از صد سال قابلیت اجرا ندارند، برای بشر نازل کند؟ البته بعد از انتشار کتاب نخست فیچیکیا، شاید به دلیل همین اعتراضات، در سال ۱۹۹۲ ترجمه نسبتاً کاملی از کتاب اقدس توسط بیت‌العدل در حیفا به زبان انگلیسی منتشر شد.

آیا فیچیکیا به طور مصداقی وارد احکام شده است یا تنها اعتراض او به عدم ترجمه و انتشار کتاب اقدس است؟

بله، او به برخی احکام هم اشاره می‌کند و البته وقتی دکتر ادو شفر در مقام پاسخ‌گویی بر می‌آید، می‌پذیرد که برخی احکام کتاب اقدس، قابلیت اجرا در جامعه‌ی غرب را ندارد. به طور مشخص در مورد سوزاندن کسی که خانه‌ی کسی را به آتش کشیده است، حتی ادو شفر نیز معترف است که این حکم با اصول جرم‌زدایی و کیفرزدایی از قانون جزا و یا انگ‌زدایی و ننگ‌ز‌دایی قانون‌شکنان در تعارض است. نمونه‌ی دیگر داغ گذاشتن بر پیشانی دزدی است که برای بار سوم مرتکب این اقدام می‌شود. یا به عنوان نمونه‌ای دیگر به بحث تساوی حقوق رجال و نساء می‌پردازد. بهائی‌ها در تبلیغات خود مکرراً به این مسئله اشاره می‌کنند و آن‌را از افتخارات آیین خود می‌دانند. در بهائیت می‌گویند اگر پدری پول برای مدرسه گذاشتن و تحصیل کردن یکی از فرزندان خود دارد و درعین حال یک دختر و یک پسر دارد، دختر اولویت دارد، به خاطر این که دختر مادر آینده است و… اما فیچیکیا حکم مربوطه را از کتاب اقدس آورده است و می‌گوید که اصلاً چنین چیزی در اقدس نیامده است. در کتاب اقدس آمده است که شما فرزندان خود را آموزش دهید و اگر این کار را کردید، گویی یکی از پسران من را تعلیم داده اید. حتی در بیان فرزند خود، به پسرانش اشاره می‌کند و نوعی برتری را در ادبیات بهاءالله برای جنس مذکّر می‌توان دید. لذا معتقد است که تبلیغات تشکیلات بهائی، بعضاً اصالتی در متون اصلی آنان ندارد.

سؤالی که در مورد کتاب راست را کج انگاشته‌اند برای خواننده پیش می‌آید این است که چطور جامعه‌ی بهائی پیش از ترجمه شدن کتاب نخست فیچیکیا، جوابیه‌ی دکتر ادو شفر را به زبان فارسی ترجمه کرده است. مستحضرید که ترجمه کتاب فیچیکیا، بعد از کتاب ادو شفر به زبان فارسی انجام شد. چطور وقتی کتابی به زبانی ترجمه نشده، پاسخ به آن ترجمه و منتشر می‌شود؟

شاید نگران بوده‌اند که کتاب به فارسی ترجمه شود. شاید هم مترجمان بهائی بی‌کار بوده‌اند. من علت را نمی‌دانم. جوابیه ادو شفر هم ابتدا از آلمانی به انگلیسی توسط جرالدین چاکلر ترجمه شده و بعد از انگلیسی به فارسی ترجمه شده است. جالب این است که کتاب فیچیکیا به زبان انگلیسی هم ترجمه نشده است. اما جواب ادو شفر به زبان انگلیسی و بعد به زبان فارسی ترجمه شده است. شاید هم اشکالاتی که فیچیکیا در کتابش به آن‌ها پرداخته، اشکالات مهمی از سوی تشکیلات بهائی تلقی شده و چاپ این جوابیه بدون انتشار اصل آن به زبان فارسی یا انگلیسی، برای رفع شبهه از بهائی‌ها در دستور کار تشکیلات بهائی قرار گرفته است.

اشاره کردید که یکی از مهم‌ترین تحلیل‌های فیچیکیا آن است که بهائیت از درون، به هیچ عنوان چیزی نیست که در بیرون تبلیغ می‌کند. چه بحث‌هایی آن‌جا مطرح می‌کند؟ چه گزاره‌هایی را برای اثبات نظریه خود مطرح می‌کند؟

در کلام عبدالبهاء مسئله وحدت عالم انسانی نمود زیادی دارد. اینکه اگر کسی علیه تو حرفی زد، تو با او رفاقت کن و… غالباً یک سیمای مسیحایی از خود و بهاءالله ارائه می‌کند. در مورد تحری حقیقت هم همین طور است. ایشان می‌گوید در داخل جامعه‌ی بهائی چنین مسئله‌ای وجود ندارد. اگر شما یک سؤال بپرسید که از آن بوی انتقاد به مشام برسد، شما را به گونه‌ای تهدید و ساکت می‌کنند، یک جوری شما را از تشکیلات و بقیّه‌ی بهائی‌ها دور می‌کنند. مسئله‌هایی که فیچیکیا خیلی به آن می‌پردازد، بحث حکومت دینی است. با توجه به آن سابقه‌ای که بابی‌ها و بهائی‌ها دارند، جنگ‌هایی که در ایران به راه انداخته‌اند و … فیچیکیا می‌گوید بهائی‌ها امروز یک گروه به شدت اقلیت هستند. طبعاً خودشان را مظلوم و صلح‌طلب نشان می‌دهند، تاکنون موقعیتی نداشته‌اند. اگر بهائی‌ها موقعیت پیدا کنند به‌عنوان یک حکومت دینی که باید احکام دینی بهائیت را حاکم کنند، آن موقع مشخص می‌شود که چه مقدار صلح‌طلب خواهند بود. با توجه به اینکه در احکام بهائی و کتاب اقدس احکام متحجرانه‌ای هست، مسئله‌ای که برای فردی مثل فیچیکیا پیش می‌آید آن است که مردم امروز غرب نمی‌توانند زیر بار چنین حکومتی بروند و برای خودش این رسالت را احساس می‌کند که این مطلب را باز کند. این چیزی است که بهائیت آن را مخفی می‌کند و او می‌خواهد در مورد آن افشاگری کند. این کتاب برای جامعه‌ی غربی نوشته شده است. با توجه به معیارها و دیدگاه‌هایی که آن‌ها دارند یا مثلاً در انتخابات بیت‌العدل، تشکیلات بهائی و بهائیان می‌گویند آزادی هست. اما عملاً نوعی چیدمان صورت می‌پذیرد و تبلیغات پنهان برای برخی افراد صورت می‌پذیرد که افراد خاصی که مورد نظر تشکیلات است، در انتخابات رأی می‌آورند و انتخابات یک نمایش بزرگ است که نتیجه آن از پیش مشخص شده است.

سؤالی که برای خوانندگان ما ممکن است مطرح شود این است که بهائی‌ها به شدت تبلیغ می‌کنند که ما در سیاست دخالت نمی‌کنیم. این شعار چگونه با تشکیل حکومت جهانی بهائی بر پایه تعالیم کتاب اقدس قابل جمع است؟ از طرفی می‌گویند در امور سیاسی دخالت نمی‌کنیم، از طرف دیگر به دنبال تشکیل حکومت جهانی هستند؟

ابتدا باید عرض کنم که بهائی‌ها نظرات مختلفی در مورد بحث ورود و عدم ورود به سیاست دارند. این در حالتی است که بحث بابیت را کنار بگذاریم که برای بهائیت نمی‌شود کنار گذاشت. چون بهائی‌ها بحث باب را به عنوان یک پیامبر مطرح می‌کنند. توضیح هم می‌دهند که وقتی زمینه‌ای اجتماعی دچار تحول می‌شود، باید احکام عوض شود و باید تغییرات قانونی و عرفی صورت پذیرد، لذا دین جدید بهائی می‌آید. این که احکام باب و دینی که باب آورده چه تغییر و تحولات اجتماعی در آن چند سال کوتاه در ایران ایجاد کرده است، خود بحث مفصلی است که اتفاقاً فیچیکیا هم به این مسئله پرداخته است. اصلاً احکام باب چه بود و شرایط ایران چه تحولاتی کرد و بهاءالله چه چیز جدیدی آورد که متناسب با آن تحولات باشد؟ سؤالات جالبی می‌پرسد که احتمالاً همیشه بدون پاسخ است، ولی چنان‌چه ما عملکرد باب و بابی‌ها را در ایران و بغداد و جنگ و جدال‌هایی که داشته‌اند به ویژه در مورد خود بهاءالله که متهم اصلی این جدال‌ها در سیاست است، اگر از کنار آن‌ها بگذریم و بیاییم سراغ خود بهائیت عملکرد بهاءالله نشان می‌دهد که نامه‌های زیادی برای سلاطین مختلف دنیا نوشته است، مانند لوح سلطان و نامه به سلطان عثمانی و امپراطور روسیه و ملکه انگلستان و … البته اینکه واقعاً چنین نامه‌هایی به‌دست آن‌ها رسیده است یا نه، محل تردید است. اما نفس این نامه‌نگاری‌ها و مفاد آن‌ها نشان می‌دهد که او کاملاً به سیاست توجه داشته و در آن مداخله می‌کرده است. در دوره عبدالبهاء که هم زمان با مشروطه در ایران است، الواح یا پیام‌هایی را برای بهائیان سرشناس در ایران می‌نویسد و از آنان می‌خواهد به هر نحو ممکن وارد مجلس شوند. بعداً بهائی‌ها در انتخابات رأی نمی‌آورند و نمی‌توانند وارد مجلس شوند. یک سری ازلی‌ها در فعالیت‌های مشروطه بودند، اما بهائیان توفیقی نداشتند. ضدیت تاریخی بهائی‌ها با ازلی‌ها منجر به این شد که توفیق ازلی‌ها، باعث عقب‌نشینی بهائی‌ها شود و آن‌ها سیاست را رها کنند. عبدالبهاء وقتی وارد جهان غرب می‌شود، اجازه می‌دهد تا بهائی‌ها در انتخابات شرکت کنند. او شرکت در انتخابات پارلمانی را بلامانع می‌داند. بعداً که شوقی سر کار می‌آید برای جلوگیری از تشدّد آرا و تفرقه می‌گوید که فعالیت سیاسی و حزبی نکنید. آن چیزی که الان در فرهنگ بهائیت وجود دارد این است که فعالیت سیاسی به معنای فعالیت حزبی ممنوع است وگرنه ورود در سیاست را بهائیان برای خود ممنوع نمی‌دانند. در بعضی کشورها تأکید دارند که افراد بهائی در انتخابات شرکت کنند و رأی دهند. حتی برخی از بهائی‌ها برای کاندیدای مورد نظرشان تبلیغ هم می‌کنند. یعنی فعالیت حزبی را نشان هم می‌دهند. البته آن بهائی‌هایی که تشکیلاتی هستند، ممانعت می‌کنند و می‌گویند این کار را نکنید. خیلی هم نمی‌توانند سخت بگیرند، چون فضای آنجا با فضای ایران متفاوت است. بهائی‌ها احساس آزادی بیشتری دارند و نمی‌توانند دخالت تشکیلات دینی بهائی را در حقوق اساسی خود بپذیرند. در ایران تشکیلات بهائی خیلی در امور بهائی‌ها دخالت می‌کند.

پس این چه شعاری است؟

در بهائیت یک نوع اطاعت از بعضی مطالب مکتوب رهبران قبلی وجود دارد. مثلاً حکم ممنوعیت حضور زنان در بیت‌العدل چون حالت نص در آن وجود دارد، آن را هیچ کاری نمی‌توانند بکنند. درعین اینکه خیلی تحت فشار هستند و هیچ نوع دلیل منطقی برای آن وجود ندارد، آن را رعایت می‌کنند. در مواردی که خود عباراتی که از مقاماتشان رسیده باشد متنوع باشد، این‌ها هم در آن حوزه بازی می‌کنند و جای مانور دارند. مثلاً جایی از عبارت عبدالبهاء برمی‌آید که می‌شود در یک فعالیت سیاسی حضور داشته باشند، جای دیگر اجازه نداده است. می‌آیند بین این دو نص جمع‌بندی می‌کنند که کجا می‌شود شرکت کنند و کجا نمی‌توانند؟ آیا در فعالیت‌های بیرونی و حزبی می‌توانند شرکت کنند یا نه؟ در فعالیت‌های اجتماعی چه‌طور؟ در فعالیت‌های اجتماعی بهائی‌ها مشکلی با نصوص خود ندارند و نوعاً در آن‌ها شرکت می‌کنند. در انتخابات بدون آن که در کمپین‌های حزبی مداخله کنند، حضور دارند و آن محدودیت، صوری شده است.

 

 

ادامه این مقاله را در قسمت سوم مطالعه نمایید …

 

کلیک کنید: قسمت اول

کلیک کنید: قسمت سوم

اطلاعات بیشتر

مقالات مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سه × 5 =

دکمه بازگشت به بالا