از زمان پیدایش آیین بهائی تاکنون آموزههای این نحله همواره در معرض نقد و انتقاد قرار داشته و اعتراضات گوناگونی به آن وارد شده است. علمای مسلمان و مسیحی و بهطور کلی طرفداران همهی شریعتهای الهی با نگارش کتابهایی مختلف، آموزههای آیین بهائی را در بوته نقد گذاشته و مشروعیت آن را به چالش کشیدهاند. علاوه بر طرفداران ادیان توحیدی و اندیشمندان مذهبی، آیین بهائی مورد نقد نویسندگان و اندیشمندان غیر باورمند به ادیان الهی نیز قرار گرفته و هر یک از منظری خاص آموزههای این آیین ایرانی نوظهور را در معرض انتقاد قرار داده و اعتراضات جدی به آن وارد کردهاند. مسئله گرایش به اسلام در میان باورمندان به آیین بهائی و نیز ایجاد انشعابات متعدد در بهائیت، هر چند سابقه طولانی دارد، اما با گسترش فضای مجازی و اینترنت این امکان برای برخی از روشنفکران و اندیشمندان بهائی در غرب به وجود آمد تا اعتراضاتی را به دیدگاهها و عملکرد رهبری جامعه بینالمللی بهائی یعنی بیتالعدل در اسرائیل وارد آورند. رهبری بهائیت در حیفا که خود را الهی و مصون از خطا و لغزش میداند، در مقابل این انتقادات تاب نیاورده و مخالفت شدید با روشنفکران و فرهیختگان معترض بهائی در جهان را در دستور کار خود قرار داده است. این دسته از مقالات سعی دارد تا با معرفی این اندیشمندان، در صدد گشودن راهی جدید در نگاه به دیانت بهائی است. راهی که پیشتر، برخی اندیشمندان و متفکران غربی آن را پیمودهاند.
در جواب مارتین داگلاس که گفته بود کول دست به تحریف نوشتههای بهائی زده و آنها را از مفهوم خود خارج کرده است، اینطور توضیح میدهد: این اتهام که من به «تحریف و یا نادیده گرفتن» بخشی از متون بهائی، که ممکن بود با جمعبندی و نتیجهگیری من مغایر باشند دست زدهام، اتهام سنگینی است که به یک تاریخدان حرفهای و آکادمیک زده میشود. من برای نوشتن کتابم، هزاران برگ از نوشتهها را مطالعه و «همه» شواهد مربوط به هر یک از ویژگیها و صفات مربوط به او را گردآوری نمودم. فکر نمیکنم آقای مارتین منکر این مطلب باشد. اتهام وارده بر من در این بخش این نیست که ما مطلبی از مطالب و شواهد مرتبط را، از قرن نوزدهم کنار گذاشتهایم. بلکه ایراد آن است که چرا من اجازه ندادهام مطالب و تغییرات قرن بیستمی، شاید حتی سخنرانیهای خود آقای داگلاس مارتین، بر تفسیر استنتاج من از متون و رویدادهای قرن نوزده بهائی اثر بگذارد. تفاوت مهم و اساسی بین یک مورخ تحصیلکرده و حرفهای در حوزه دین و یک فرد باورمند به خط رسمی بهائیت فعلی آن است که مورخ در صدد یافتن بهاءالله تاریخی است و قصد تکذیب بهاءالله معرفی شده از سوی مبلغان آیین بهائی را ندارد؛ ولی نکته این است که این موضوع اولویت او نیست و این موضوع را به عالمان رسمی دین واگذار میکند. برای مثال، وقتی بیوگرافنویسی بخواهد درباره عیسی مسیح کتابی تألیف کند، واضح است که بعضی اسقفها تقاضا کنند که برخی از مطالب و اظهارات پدران روحانی و دستاندرکاران کلیسا و پاپها هم به کتاب افزوده شود، ولی هیچ تاریخنگار مطلع و حرفهای با چنین روندی موافقت نخواهد کرد. از منظر آکادمیک، تنها عبارات و گفتارهای خود بهاءالله و کسانی که دقیقاً معاصر وی بودند، میتواند به شناخت ما از آراء و عقاید بهاءالله کمک کند. متفکران بهائی قرن بیستمی در زمان و چهارچوب دیگری زیست کردند و بهرهگیری آنها از بهاءالله، گرچه میتواند به درک ما از آنها کمک کند، ولی این امر بسیار متفاوت از شناخت بهاءالله بر اثر کلام و گفتار خود او است. برای آیین پایبند به تحری حقیقت مستقل و واقعی، بسیار جای تأسف است که درخواست تحریف در تاریخ، بنابر ملاحظات ایدئولوژیک و اهداف و مقاصد تشکیلاتی داشته باشد.
کول در جواب این ادعای مارتین که گفته است، کول تمام تلاش خود را بهکار بسته تا تفسیر و تبیین رسمی عبدالبهاء و شوقی افندی را زیر سؤال ببرد اینطور پاسخ میدهد: اگر عبدالبهاء و شوقی افندی مطالبی در حوزههای تاریخی، به غلط گفته باشند، این وظیفه مورخ است تا آنها را بازگو کند. واقعاً متأسفم. خود آنها با این موضوع مشکلی نداشتند. آنها هرگز ادعای مصونیت از خطا در زمینههایی همچون تاریخنگاری نداشتند.
خوان کول در پاسخ مارتین که ادعا کرده است، مخالفان از جمله کول، سعی دارند اختیارات وسیع داده شده به بیتالعدل در الواح وصایا عبدالبهاء را ناچیز جلوه دهند اینطور پاسخ میدهد: من عقیده ندارم که بهاءالله در اشراقات هشتم یا سایر متون اساسی که پس از آن نوشته شده است، اختیارات وسیعی به بیتالعدل داده باشد. برای من کاملاً روشن و بدیهی است که بیتالعدل به عنوان یک هیئت قانونگذاری طراحی شده و نه یک مرجع تفسیر و تبیین. بیتالعدل صراحتاً توسط شوقی افندی، در کتاب نظم جهانی بهاءالله، از تلاش برای دخالت در امر تفسیر و تبیین منع شده است. از آنجا که تاریخنویسی بیشتر در حوزه تفسیر و تبیین است تا حوزه تقنین، تنها نتیجه منطقی بحث این میشود که اینکه من چگونه تاریخ مینویسم در حوزه کاری بیتالعدل نیست و ربطی به آن ندارد.
خوان کول در دهه۱۹۹۰ میلادی که هنوز در بهائیت فعال بود، بر اثر بحثهای تاریخی، سیاسی و انتقادی که نسبت به بهائیت داشت مورد تنفر مدیران بهائی قرار گرفت. در سال ۱۹۹۶ یک مقام عالی رتبه بهائی با او تماس گرفت و او را تهدید کرد که اگر به انتقادات خود علیه جامعه بهائی ادامه دهد از بهائیت اخراج شده و به عنوان ناقض عهد و میثاق معرفی و ارتباط سایر بهائیان با او قطع خواهد شد. او از تهدیدها و شیوههای بیتالعدل که ذهن بسته مدیریتی دارند متحیر شد و از ماندن در جامعه بهائی سر باز زد و در نهایت در همان سال از بهائیت خارج شد. کول در سالهای ابتدائی پس از اخراج، ارتباطاتی را با پژوهشگران بهائی همفکر خود برقرار کرد و با حضور در گروه اینترنتی تالیسمان((یکی از گروههای اینترنتی تالیسمان بود که در اکتبر۱۹۹۴ به وسیله جان والریج johan Wal bridge ، استاد دانشگاه ایندیانا برای بحث و پژوهش علمی درباره تاریخ، دکترین، و امور و موضوعات جاری بهائی ایجاد شد. در پایان سال اول تأسیس، تعداد اعضای گروه به یکصد نفر بالغ شد و گروه به خاطر بحثهای صریح و روشن درباره موضوعاتی همچون تفسیر نصوص بهائی، ابعاد مصونیت از خطا در امر بهائی، بحث آینده حضور زنان در بیتالعدل و امیدواری به حذف و تعطیل سانسور و بررسی کتب، بسیار مشهور شد. بعضاً در آن انتقاداتی هم درباره سیاستها و خط مشیهای گذشته و فعلی تشکیلات بهائی صورت میگرفت. بیتالعدل در پیامی که در نشریه امریکن بهائی منتشر شد، پژوهشگران و محققان تالیسمان را گروهی بهائی معاند معرفی کرد که در صدد ایجاد نارضایتی گسترده در جامعه بهائی هستند. متعاقب فشارهای تشکیلات، والریج سایت تالیسمان را در سال ۱۹۹۶ تعطیل کرد و به همراه همسرش لیندا (مردمشناس و استاد دانشگاه ایندیانا) از جامعه بهائی استعفا داده و خارج شدند. پس از مدتی کول گروه اینترنتی جدیدی به نام تالیسمان ۹ را ایجاد نمود)) و تأسیس گروه اینترنتی h-bahai به عنوان بخشی از شبکه گفتگوی h-net در دانشگاه دولتی میشیگان، بسیاری از آثار دست نایافتنی بابی و ازلی و بهائی از جمله کتاب بیان فارسی، کتاب بدیع و غیره را منتشر و در اختیار سایرین قرار داد.
خوان کول بعد از خروجش از بهائیت با توجه به آشنایی خوبی که با متون فارسی و عربی آثار بهائی داشت با سایر افراد فرهیخته بهائی مرتبط شد و آنان را با دیدگاهها و متون بحث برانگیز بهائیت آشنا نمود. مقالات دانشگاهی کول و مطالب درج شده در سایت تالیسمان باعث شد تا عده زیادی از روشنفکران بهائی به عنوان اعتراض جامعه بهائی را ترک کرده و یا در شمار افراد اخراج شده از بهائیت قرار گیرند.
او به عملکرد مرکز جهانی بهائی که همان بیتالعدل است معترض است و معتقد است که آنها برخی از قوانین بهائی را نقض کرده و بیشتر از محدوده قدرت و صلاحیت خود عمل میکنند و چنانچه بهائیان به اینگونه کارها انتقاد نمایند، بیتالعدل مجبور خواهد شد عملکرد خود را اصلاح نماید. او در مقاله «یک واتیکان بهائی مورد نیاز است» مینویسد: حتی نهادهای تمامیتخواه نیز تغییر میکنند و این تغییر بر اثر «انتقاد» و «تفکر نوین» حاصل میشود. اعضای فعلی بیتالعدل نمیتوانند تا ابد بمانند و نیز نمیتوانند خود را شبیهسازی کنند. اگر اکثر بهائیان بهتدریج متوجه شوند که با اقدامات خود، برخلاف قوانین بهائی عمل میکنند، به تدریج از این عمل شرمنده شده و آن را رها خواهند کرد. برای مثال عبدالبهاء از بهائیان تندروی زمان خود به ستوه آمده بود. تندروها از او میخواستند میرزا محمدعلی، برادر عبدالبهاء و گروه طرفدارانش را «کافر و غیربهائی» معرفی کند. عبدالبهاء به آنها جواب میداد که او نمیتواند چنین کاری بکند، زیرا در آیین بهائی اگر کسی بگوید بهائی است، بهائیان باید او را بپذیرند. حداکثر کاری که شما نسبت به کسی که مورد مخالفت مقامات و مسئولان بهائی است، میتوانید انجام دهید این است که خیلی با او دوست و نزدیک نشوید، ولی حق ندارید بگویید «فلانی بهائی واقعی نیست، زیرا عقیدهاش چنین و چنان است.»
این گفتار عبدالبهاء بهترین الگوی بهائی است. مفسر و مبین رسمی متون بهائی، عبدالبهاء صریحاً بیان داشت که خود او هم نمیتواند پیروان و طرفداران میرزا محمدعلی را «غیربهائی» بخواند، زیرا این کار خلاف تعالیم بهائی است. ولی بیتالعدل جهانی، برخلاف مطالب فوق، آلیسون مارشال((Alison marshal، بیست سال عضو محفل بهائیان نیوزیلند بود (۱۹۸۰-۲۰۰۰) او به اتفاق همسرش استیو انتقاداتی را به رهبری جامعه بهائی وارد نمود. بیتالعدل در سال ۲۰۰۰ به دلیل همین اعتراضات، آلیسون و همسرش را از جامعه بهائی اخراج نمود)) را «غیربهائی» قلمداد کرد. آنها فتوای تکفیر علیه او صادر و او را کافر اعلام کردند، آنها با این کار قانون بهائی را نقض کردند. آیا اعضای بیتالعدل امتیاز و صلاحیتی داشتند که عبدالبهاء فاقد آن بود؟ آیا آنها فکر میکنند بهتر از عبدالبهاء هستند؟ آنها صلاحیت و قدرتی دارند که او نداشت؟ آیا آنها مجازند که نظرات و دستورات روشن و صریح عبدالبهاء به عنوان فردی ذیصلاح در مقام قاضی و داور را نقض کنند؟ و سپس تظاهر کنند از دیانت بهائی واقعی طرفداری میکنند، که هیچکس را یارای تغییر آن نیست؟
آنها قوانین بهائی را نقض کرده و موجب ناخرسندی عبدالبهاء شدهاند که از بهشت ابهی نظارهگر کارهای مضحک آنها است و بر آنها میگرید. او فکر میکرد که ما میتوانیم رفتارها و آداب قرون وسطایی و تفتیش عقاید و تکفیر را پشت سر بگذاریم. این شرایطی است که امروز بهائیان در آن قرار دارند؛ بنابر نظر مقامات بهائی در حیفا، نظرات و عقاید دروغین و باطل را نباید تحمل کرد. من میدانم که برای برخی افراد شنیدن انتقاد علیه بیتالعدل جهانی سخت است. این انتقادات برای کسانی که سالهای سال بهائی بودهاند و از طفولیت تاکنون برای این نهاد احترام قائل بودهاند سخت است. من این را درک میکنم و به هیچ وجه قصد جریحهدار کردن احساسات آنها را ندارم ولی برای من هم سخت و ناگوار است که ببینم عبدالبهاء مورد کملطفی و بیاحترامی قرار گرفته، ببینم که دستورات و فرامین ساده و صریح او نادیده گرفته شده است. من احساس میکنم که او کاملاً مورد بیاحترامی واقع شده است. شما با یک انتخاب روبرو هستی: یا باید دیدگاههای عبدالبهاء را رها کنی و دستورات صریح او را زیر پا بگذاری و یا در مقابل اعمال و رفتار خودسرانه امثال پیتر جمالخان((Peter jamal khan ، اهل استرالیا، متوفی، عضو محفل ملی استرالیا ۱۹۵۸-۱۹۶۳ ، مشاور قارهای در استرالیا ۱۹۷۶-۱۹۸۳، عضو دارالتبلیغ بینالمللی ۱۹۸۳-۱۹۸۷ و عضو بیتالعدل از سال ۱۹۸۷-۲۰۱۰)) و داگلاس مارتین که اعضای سابق بیتالعدل بودند ایستادگی کنی. شما میتوانی یکی از این دو را دوست داشته باشی و اطاعت کنی. یا عبدالبهاء یا بیتالعدل جهانی، ولی نه هر دوی آنها را. اگر باور داشته باشی که عبدالبهاء مقام و منزلتی بالاتر از بیتالعدل دارد، در آن صورت باید اذعان کنی که حق با اوست و بیتالعدل اشتباه کرده است. بیتالعدل نهادی نوپا است و در حال رشد و تکامل؛ لذا ممکن است اشتباهاتی از آن سر بزند. این اخراجها از آن اشتباهات است. اعتراف به اشتباه و تصحیح آن موجب تقویت و بهبود دیانت بهائی میشود. اینکه آنها را در این تخلفات و اشتباهات رها کنیم باعث غرق و زوال آنها خواهدشد.
ادامه این مقاله را در قسمت سوم مطالعه نمایید …
کلیک کنید: قسمت اول
کلیک کنید: قسمت سوم
کلیک کنید: قسمت چهارم