مصاحبه با خشایار نبیلی؛ یک جوان تازه مسلمان شده (قسمت دوم)
بهائیت اگرچه با ظاهرسازی و ایجاد سرگرمیهای خاص، سعی در جذب و حفظ اعضا دارد، اما آنان که تعقل و اندیشیدن را همراه تمایلات فطری خود میسازند، تناقضات موجود در فرقه، تلنگری برای نجاتشان شده و از آن تبری میجویند. خشایار نبیلی جوانی است که چندین نسلش از پیروان بهائیت بودهاند، با این حال خوشفکری والدین و خردورزیاش، موجب شد راه خود را از تشکیلات بهائی جدا کرده و مسلمان شود. در ادامه شما را به مطالعه مصاحبه اختصاصی با آقای نبیلی دعوت میکنیم:
مصداقی از آن بدگوییها درباره اسلام، در خاطرتان است؟
مثلاً در قرآن دنبال کلماتی میگشتند که به نفع خودشان باشد. یک بار یک نفر گفت که کلمه “بهاء” در قرآن وجود دارد، اینکه به چه معنی بود مهم نیست، آنها استفاده خودشان را میکردند. روی کلمه “خاتم” هم خیلی تأکید میکنند که یعنی نگین انگشتر، نه پایان و اینجا دقیقاً نقطهای است که بهائیت را توجیه میکنند و میگویند حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلّم)، آخرین پیامبر نیستند. این طور حرفها را مدام در کلاس درس اخلاق تکرار میکنند تا اعتقادات بچهها را محکم نمایند و این طور نشان دهند که حتی در قرآن هم چنین سندی وجود دارد.
کتابهای اولیه بهائیت یا حتی بابیت را هم معرفی یا توصیه به خواندن میکردند؟
تا سنی که من با آنها بودم، نه. شنیدهام این کتابها متنهای سنگینی دارند که برای بچهها قابل فهم نیست.
شما هیچکدام از این کتابها را در منزل داشتید؟
خیر، هیچوقت خانوادهام دنبالشان نبودند.
در کلاسها، پیرامون مسائل سیاسی هم صحبتی میشد؟
به طور کلی در این زمینه بحث میشد اما ما به دلیل سن پایین، کمتر در جریان بودیم. با این حال بعضاً متوجه میشدیم که برای بزرگترها در مورد شرایط حکومت و نظام صحبت میشود و انتقادات جدی و بحثها سیاسی تندی شکل میگرفت.
مصداقی از این بحثها را به خاطر دارید؟
هر اتفاقی که در جامعه میافتد، در تشکیلات و جلسات اعضا مورد ارزیابی قرار میگیرد و با توجه به تحلیلها و اتفاقات جامعه، پیش میروند. بهائیت به طور دقیق و برنامهریزی شده برای تکتک گامهایی که برمیدارد، هدفگذاری میکند. کلیه کلاسها و مجالسی که از کودکی برگزار میکند نیز در همین راستا است. مثلاً گلشن با هدف آشنایی با یک سری تعالیم تشکیلاتی و درس اخلاق برای آماده کردن بچهها برای تبلیغ ایجاد شده است.
محل برگزاری کلاسها کجا بود؟
به صورت گردشی در خانه افراد مختلف برگزار میشد. هر نوبت در خانهی یک نفر.
در خانه شما هم برگزار میشد؟
وقتی بچه بودم بعضی از جلسات گلشن در منزل ما برگزار میشد.
سازماندهی این برنامهها به چه صورت است که مثلاً در کجا و توسط چه کسانی برگزار شوند؟
اینکه کجا برگزار شود، خیلی مهم نیست و ممکن است توسط جمع و یا مربی تصمیم گرفته شود اما اینکه به چه صورت باشد طبق برنامهریزی خاصی است. سیستمی دقیق وجود دارد و اینطور نیست که معلم هر چه بخواهد بگوید. مطالب کاملاً دسته بندی شده و توسط “خادمین” به معلمها داده میشود. همهی اینها هم زیر نظر “بیتالعدل” واقع در حیفای اسرائیل است.
در مورد اسرائیل چه صحبتهایی میشد؟
در انتهای جلسات، پولهایی جمع میشود که یک نوع نذر بهائیها محسوب میشود. این وجوهات تحت این پوشش گرفته میشود که قرار است خرج افراد فقیر جامعه شود. حتی گاهی نام شخصی فقیر را هم هنگام گرفتن پول بیان میکنند. اما در واقعیت این اتفاق نمیافتد و بهائیهای فقیر همچنان فقی باقی میمانند. پولها طبق شنیدههای درونی خود بهائیان به اسرائیل و بیتالعدل میرسد.
کمی از بیتالعدل برایمان بگویید؟
بیتالعدل مرکز اصلی بهائیت و واقع در فلسین اشغالی است که در آن ۹ نفر به عنوان سران تشکیلات وجود دارند. این افراد با تشکیل جلسات مختلف، راهبردهای اصلی جامعه بهائی را تعیین میکنند. بیتالعدل هر روز یک نظریه و کامنت در مورد اتفاقات مختلف جامعه جهانی و ایران صادر کرده و به همه جا میفرستد. تعداد پیامهایشان بسیار زیاد است. درآمدشان هم همانطور که گفتم از طریق پولهایی است که از بهائیان جمعآوری میشود که البته بسیاری از مردم ناآگاهانه پولهایشان را به آنجا میفرستند.
در کلاسها و جلسات، در مورد بیتالعدل چه میگفتند؟
ادعا میکردند این ۹ نفر قبل از تشکیل جلسات، دعایی میخوانند و از خدا یاری میخواهند، خدا هم به آنها کمک میکند و مصون از خطا میشوند. پس هیچ اشتباهی در تصمیماتشان رخ نمیدهد. میگفتند هر چند آنها را خودمان انتخاب میکنیم؛ ولی هیچ اشتباهی ندارند. در صورتی که نمونههای بارزی از خطاهایشان وجود دارد. همیشه میگویند در بهائیت، کسی نباید در سیاست دخالتی داشته باشد، درحالی که بیتالعدل در سال ۱۳۸۸ به بهائیان گفته بود میتوانند رأی دهند که این دستور مخالف عقاید خودشان است. یک مشکل بیتالعدل همین است که فرمانهایی برخلاف دستورهای خود صادر میکند. بهائیت و بیتالعدل دستورهای مؤکدی دارند که دخالت در سیاست ممنوع است ولی از آن طرف وقتی پای منافع خاصی در میان باشد، میگویند دخالت کنید. بهائیان سال ۱۳۸۸ بیتأثیر نبودند و خیلی از آنها در تجمعات خیابانی حضوری فعال داشتند.
در مورد همین تناقض رفتاری در ماجرای فتنه ۸۸ یا اشتباهات دیگر بیتالعدل، میان خود بهائیان در جلسات، صحبت، انتقاد و یا اعتراضی نمیشد؟
در برخی جلسات صحبتهایی میشد ولی متأسفانه جمع، طوری است که ذهن بیشتر بهائیان کاملاً بسته است. شاید بتوان گفت ۷۰ درصدشان متعصبانه تمام تصمیمهای بیتالعدل را کاملاً درست میدانند. پس هر اعتراضی، عملاً خفه میشد. یعنی اگر شما میگفتی فلان تصمیم اشتباه است، ده نفر با دهها دلیل از آن دفاع میکردند و آنرا ثابت میکردند که درست است و آنقدر حرف میزنند که صدای مخالف، محو شود. به عبارتی یک نوع شستوشوی مغزی شده بود.
وقتی بهائی بودید در اجتماع یا از طرف جمهوری اسلامی، برایتان مشکلی بهوجود نمیآمد؟
نه، هیچ کاری با من نداشتند. چرا باید به کسی که زندگی عادیاش را دارد، کاری داشته باشند؟! بعضی مستقیماً با نظام مخالفت میکنند، در این مورد فرقی نمیکند بهائی باشد یا نه، اگر رفتارش معاندانه باشد، باید مجازات شود. پس با مردم عادی بهائی هیچ برخوردی نمیشود. گروهی از سردستگان بهائی در ایران به نام “یاران ایران” برای نظام مزاحمتهایی اساسی ایجاد میکردند. یعنی با اصول آن مخالفت کرده و گروههای دیگر را به اعمال زور علیه نظام ترغیب میکردند. آنها با اسرائیل در ارتباط مستقیم بودند. این خیلی فرق میکند با فردی عادی که دشمنی خاصی ندارد و ممکن است انتقادی هم بکند. تشکیلات بهائی واقعاً به اسرائیل کمک میکند، همانطور که اشاره کردم، پولهایی که تحت عنوان کمک به افراد بیبضاعت از بهائیان جمعآوری میکنند، بدون آگاهی اعضای معمولی به اسرائیل ارسال میشود.
همکلاسیهایتان میدانستند که بهائی هستید؟
بعضی از آنها میدانستند. دوران دبستان که اکثر دوستانم اطلاع داشتند، اما رفتار خودشان و حتی خانوادههایشان با ما بد نبود
ادامه این مقاله را در قسمت سوم مطالعه نمایید …
کلیک کنید: قسمت اول
کلیک کنید: قسمت سوم