بنیانگذار باب ؛ میرزا علیمحمد شیرازی
1266 – 1235 ه . ق
علت گرایش شیخیان به باب
میرزا علیمحمد باب چون بیش از دیگران و حتی بیشتر از شیخ و سید، نسبت به امام زمان ابراز نزدیکی و ارتباط میکرد و تمام آثار خود را از جانب وی به شمار میآورد، توجه گروهی از طلاب جوان و ناپخته یا غیر معروف شیخی را جلب کرد و اولین مؤمنین او همه از همین طبقه بودند.
گروندگان به باب
میرزا حسینعلی در صفحه 178 ایقان خود راجع به مؤمنین باب میگوید: «چنانچه در این عهد احدی از علمای مشهوره که زمام ناس در قبضهی حکم ایشان بود، اقبال نجستند؛ بلکه به تمام بغض و انکار در دفع کوشیدند.»
این گروه طلاب شیخی هر یک گرفتار تکفیر و تحقیر و سرزنش و ملامت مردم بودهاند.
ملاحسین بشروئی کسی بود که اکثر دانشمندان تکفیرش کرده بودند که در صفحه 147 بدیع نوشتهی بهاء چاپ تهران، مطبعهی آزردگان به آن اشاره شده است و مثل میرزا علیمحمد بارفروشی که به همین خاطر چندین سال خانهنشین شده بود.1الکواکبالدریه جلد 1 صفحه 136
همچون ملا عبدالخالق یزدی که تکفیر علما سبب شده بود حتی به گرمابه راهش ندهند، و این دلهای پر عقده راهی میجست تا با جامعه بستیزد.2صفحه 171 ظهورالحق
دستور به کشت و کشتار
باب یک ویژگی دیگر داشت که در رقیبانش نبود و آن این که وی با حکومت وقت که استبدادی و حامی منافع طبقات خاصی بود، مبارزه میکرد و همگان را به نبرد با دولتیان میخواند و با نوشتن جملاتی این چنین، احساسات ایشان را تهییج مینمود.
تفسیر سوره یوسف، سورهالجهاد اول (سوره 98)
«إذا وقفتم علی الحرب مع المشرکین و لا تَذَرُوا عَلَی الأرضِ بإلحَقِّ عَلَی الحَقِّ مِنَ الکافِرینَ دَیّاراً حَتّی طَهُرَتِ الأرضُ وَ مَن عَلَیها لِبَقِیَّهِ اللهِ المُنتَظَر»
قیومالاسماء، تفسیر سورهی یوسف (سورهالجهاد اول 98)
انگیزههای پیوستن به باب
این مخالفت با دولت نیز انگیزهی روی آوردن کسانی بود که کینهی دولتیان را به دل داشتند و چنین بود که باب مریدانی در جمع شیخیان یافت و همین امر حسد و بغض دیگر مدعیان را بر میانگیخت. چنانکه نخستین ردّیه بر ضد او توسط حاجکریم خان کرمانی نگاشته شد. (صفحه 89 الکواکبالدریه جلد1)
زمینههای مخالفت با باب
خطر عمده از ناحیهی شیخیه که با هیئت حاکمه نیز زد و بند داشتند، وی را تهدید میکرد و از جانب دیگر، دخالت عوامل بیگانه در کار باب و پشتیبانی آنان از او، خشم مخالفان را دامن میزد.
بالا بردن مقام مریدان
میرزا علیمحمد برای نگهداری مریدان، هر روز به نحوی مقام خود و ایشان را بالا میبرد و به حجّت موعود نزدیکتر میساخت تا غرور کاذبی در آنان به وجود آید و وادارشان سازد تا به دنبالش روند و در این عرصه آن قدر بلندپروازی کرد و در حق بابیان گزاف گفت که یکی از حروف حی به نام ملا حسن بجستانی چون آن اوصاف را در خود نمیدید به تنگ آمد و از بابیت دست کشید.3صفحات 138 و 139 اقتدارات، نوشتهی بهاء و صفحه 170 ظهورالحق
تحریک مریدان
باب با عبارات پرجوش و محرک خود سبب شد تا آن جنگها به راه افتد، چنان که شوقی افندی در صفحه 147 قرن بدیع جلد 1 اعتراف میکند که عبارات مهیج تفسیر سورهی یوسف بود که جنگ جویان طبرسی و نیریز و زنجان را به آن نبردها واداشت و پیشتر دیدیم که تفسیر یوسف کتابی است که آغازش با اقرار به وجود حضرت حجه بن الحسن العسکری (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مزیّن است.
اعتقادات شورشیان بابی
به شهادت تاریخ، ملاحسین در گیر و دار جنگ مازندران، نماز جماعت برپا میساخت.4الکواکبالدریه جلد1 صفحه 134 و در مقام اعتراض به مهاجمین میگفت: مگر ما حلال خدا را حرام یا حرامی را حلال کردهایم؟5تاریخ ظهورالحق صفحه 131
حجت زنجانی نیز در جنگ زنجان هر روز نماز جماعت میخواند.6الکواکبالدریه جلد 1 صفحه 195
سید یحیی هم در برخورد با دشمنان در آغاز جنگ نیریز گفته بود: مگر حلالی را حرام کرده و کدام حرامی را حلال شمردهام که مرا باعث ضلال میدانید؟7الکواکبالدریه جلد 1 صفحه 204
آنان باب را آورندهی شریعت و دارای مقام رسالت نمیدانستند؛ زیرا دعوی قائمیت و رسالت باب با یکدیگر قرین بود و او در کتاب بیانش نماز جماعت را حرام میداند. واکنش ملاحسین در برابر کردار بدشتیان نیز شاهد دیگری بر این مدعاست.
روی گردانی گروهی از مریدان پس از ادعای قائمیت
به دنبال دعوی قائمیت باب، گروهی دیگر از همین مریدان روی گردان میشوند، چنان که ملا عبدالخالق یزدی که فرزندش شیخ علی را در قلعهی طبرسی در راه باب از دست داد، چون مکتوب باب که حاکی از دعوی مهدویت باب بود، بدو رسید؛ در حین قرائت نامه چون به این آیهی عظمی و نفخهی کبری رسید: أنَا القائِمُ الحَقُّ الَّذی أنتُم بِظُهُورِهِ تُوعَدُون، لوح را انداخت و فریادش بلند شد که ای داد که پسرم به ناحق کشته شد. فاضل این داستان را از نبیل زرندی و او از میرزا حسینعلی نقل میکند که در پاورقی صفحه 173 کتاب ظهورالحق آورده شده است.
نتیجهی روی گردانی ملا عبدالخالق
ملا عبدالخالق از مشایخ شیخیه بود. در اول امر که نقطهی اولی روح ماسواه فداه در قمیص بابیت ظاهر، اقبال نمود و عریضه معروض داشت از مصدر عنایت کبری ذکرش نازل و بر حسب ظاهر کمال عنایت نسبت به او مشهود، تا آن که لوحی مخصوص او ارسال فرمودند. در او این کلمهی علیا نازل: قَولُهُ تَعالی، إنَّنی أنَا القائِمُ الحَقُّ الَّذی أنتُم بِظُهُورِهِ تُوعَدُون، بعد از قرائت، صیحه زد و به اعراض تام قیام نمود و جمعی در ارض طاء به سبب او اعراض نمودند، این سخنان را بهاءالله گفته است.8صفحات 51 و 52 قاموس توقیع منیع جلد دوم و صفحات 173 و 174 ظهورالحق
مقام ملا عبدالخالق
در صفحات 231 و 232 جزء هفتم مائده آسمانی که مجموعه آثار بهاء و عبدالبهاء و شوقی که به وسیلهی اشراق خاوری تألیف و توسط لجنه نشر آثار امری منتشر گردیده است، از خامهی میرزا حسینعلی چنین آمده: «حضرت اعلی روح ما سویه فداه، بر اثبات حقیتشان در آخر تفسیر هاء به شهادت دو عالم استدلال فرمودهاند: ملا عبدالخالق و حاج محمدعلی برقانی قزوینی میفرمایند: قَولُهُ جَلَّ وَ عَزَّ وَ کَفی بِشَهادَتِهِما فی حَقّی عَلی ذلِکَ الأمرِ شَهیداً. انتهی مع. آن که بعد از ملاحظهی لوح مبارک که میفرمایند: إنَّنی أنَا القائِمُ الَّذی أنتُم بِظُهُورِهِ تُوعَدُون، نفس اول اعراض نمود اعراض شدید و نفس ثانی هم من بعد اقبال ننمود و با احدی تقرب نجست.9این رساله خطاب به سیدیحیی کشفی نوشته شده و به رسالهی ألفَین نیز مشهور است.
اعتراف باب به مقام ملا عبدالخالق
باب در نامهای به محمدشاه که بخشهایی از آن پیشتر گفته شد، مینویسد: «و از آن جایی که خداوند در دنیا از برای هر امری دو شاهد قرار داده، عرفا و علمای دوست بسیارند ولی آنهایی که معروف حضورند طلبیده، مثل جناب آقا سیدیحیی و جناب آخوند ملا عبدالخالق و از بینات این امر سؤال فرموده، تا آن که آیات و نوشتجات را به حضور آورده، کما هو حقه بیان نمایند … و این هر دو یکی قبل از ظهور امر، مرا شناخته و یکی بعد از ظهور امر و هر دو از خَلق و خُلق من مطلعاند. ترجمهی عربی این قسمت از نامهی باب در پاورقی صفحه 199 کتاب مطالع الأنوار عربی مندرج است و ما عین عبارت او را از پاورقی صفحات 400 و 401 تاریخ نیکلای فرانسوی، ترجمهی فرهوش، آوردیم.
مقام قائمیت یا بابیت؟
استشهاد باب، روشنترین برهان بر این حقیقت است که عموم علمای مؤمن به باب، وی را در مقام نیابت حضرت بقیهالله میشناختند و پس از آگاهی از دعوی مهدویت باب، ادعای وی را نپذیرفتند. افرادی نظیر ملا عبدالخالق و ملا محمدعلی برقانی زیاد بودهاند؛ هم چون ملاجواد ولیانی که پسرخالهی طاهره بوده و ملا محمدتقی هراتی و بسیاری دیگر و اگر بخواهیم ایمان آوردن و جان فشانی این گونه افراد را برهان حقانیت باب بشماریم، ناچاریم برگشتن و اعراض ایشان را نیز دلیل بر بی حقیقتی او بدانیم.10صفحه 198 مطالع الأنوار فارسی
پیشرفت در ادعا
باب در اواخر سال 1264 زمزمهی مهدویت آغاز کرد و سپس دماغ گرمازدهاش وی را بر آن داشت تا با نوشتن کتاب بیان به نسخ احکام شریعت اسلام بپردازد و خویشتن را پیامبر بخواند و سرانجام در آخرین نوشتهاش به نام لوح هیکلالدین مقام الوهیت را مدعی شود .
بیخبری پیروان از ادعای جدید
به سبب عدم ارتباط بابیان با وی در چهریق، تا هنگام مرگش نیز ادعاهای بعدی او کمتر به گوش مریدان رسیده بود؛ زیرا بیتردید اگر آن مطالب به گوش آنها میرسید، جنگها زودتر پایان مییافت و میرزا علیمحمد نیز کشته نمیشد.
صدور حکم اعدام و علت آن
چون نبردهای داخلی به اوج شدت خود رسید، دولت وقت به ریاست میرزا تقی خان امیرکبیر، چاره را در ریشهکن کردن باب دید، اما علما وی را پریشان عقل دانسته، فتوی به قتل چنان دیوانهای نمیدادند و پافشاری مأمورین دولتی سبب شد که برخی از ایشان، حکم به اعدام نمایند. چنانکه آواره در صفحه 241 تاریخش به تصریح مینگارد که بیشتر روحانیون تبریز به عذر جنون، از صدور فتوی پوزش خواستند و شوقی نیز در صفحه 256 قرن بدیع جلد 1، امیرکبیر را عامل قتل میرزا علیمحمد میداند.11کواکب دریه جلد 1 صفحات 233 و 249
باب همراه با یکی از مریدانش در روز بیست و هشتم شعبان سال 1266 ه.ق در تبریز تیرباران شد.
محل تیر باران کردن باب
داستان جسد باب
به نوشتهی کنت دوگوبینو فرانسوی در فصل دهم کتاب مذاهب و فلسفه در آسیای مرکزی و به شهادت مورخین مسلمان، جسد او در خندق بیرون شهر تبریز خوراک درندگان شد، ولی بهائیان میگویند که نعش وی توسط سلیمان خان افشار که از طرف میرزا حسینعلی مأمور بوده، از خندق دزدیده شد و نخست به کارخانهی حریر بافی حاج احمد میلانی بابی منتقل گشت و از آنجا به تهران و پس از مدت مدیدی قریب 60 سال، به حیفا حمل و در مکان مخصوصی که مقام اعلی نام داشت مدفون گردید.12کواکبدریه جلد 1 صفحات 233 و 249
مذاهب و فلسفه در آسیای مرکزی صفحه 230
عنایت ویژه دولت روس به کشته شدن باب
بخش قابل توجه برای اهل تحقیق، عنایت و توجه تامّ دولت روسیه تزاری به جریان تیرباران و جسد میرزا علیمحمد میباشد، تا آنجا که قنسول روس در تبریز در مراسم حضور مییابد و میگرید.13کواکب دریه جلد 1 ص 248
فردای آن روز با نقاشی چیرهدست بر سر نعش باب آمده و از آن عکس برمیدارد.14قرن بدیع، جلد 1 صفحه 257 و ظهورالحق صفحه 25 و نیز کواکبدریه جلد 1 صفحه 248 و جالب این جاست که مخفی کنندهی جسد، یعنی احمد میلانی بابی نیز از تحتالحمایههای دولت روسیه تزاری به شمار میآمده است.15کواکب دریه جلد 1 صفحه 249
ویژگی باب در نوشتن آثار
بابیان و بهائیان کتب و رسائل فراوانی را به باب نسبت میدهند و تندنویسی را از اوصاف خاصهی او میشمارند، لکن مراجعهی دقیق به آن آثار، حاکی از این حقیقت است که میرزا علیمحمد چون از قدرت حافظه بهرهمند بوده، بسیاری از آثار شیخ و سید را به همراه آیات قرآنی و احادیث اسلامی از حفظ داشته و در اوان ادعا، به هنگام مقتضی با سرعت زیاد و بدون تفکر و دقت در مفهوم و عبارات، تلفیقی از مضامین و یا عین آنها را مینگاشته و به عنوان آثار خود جا میزده و گاهی نیز عباراتی بدون معنا و بیربط میساخته است.
داستان نوشتن کتاب بیان
در نوشتن بیان عربی و فارسی چون که میبایستی از خودش مایه بگذارد، مدتها معطل شده و بالاخره هم پس از گذشت دو سال و نیم نتوانسته آنها را به پایان برساند؛ چون بیان باید دارای نوزده واحد و هر واحد دارای نوزده باب باشد در حالی که بیان عربی فقط تا باب نوزدهم از واحد یازدهم و بیان فارسی تا باب دهم از واحد نهم نوشته شده است و هنوز هم این دو کتاب ناقص و ناتمام میباشد.
ماجرای نزول آیات!
به هنگام اقامت باب در آذربایجان شبی حمزه میرزای قاجار، وی را به منزل خویش میبرد و پس از احترام و تکریم، از او شاهدی بر حقانیتش میخواهد و میرزا علیمحمد میگوید که من دربارهی هر چیزی آیه نازل میکنم. در پی این ادعا، میزبان درخواست میکند تا او دربارهی مجلس و چلچراغهای اتاق عبارتی نازل نماید. میرزا علیمحمد هم دست به کار میشود و مقداری جملات را سر هم میکند و کاتب مینویسد؛ آنگاه حمزه میرزا قاجار دوباره میخواهد تا باب همان عباراتی که به او وحی شده بود، تکرار کند. در نوبت دوم نیز کاتب عبارات را ثبت مینماید. در پایان، چون دو نوشته تطبیق میگردد، اختلافاتی در عبارات به چشم میخورد و باب شرمنده شده، در مقابل اعتراض حمزه میرزا سر به زیر میافکند.16الکواکبالدریه، جلد 1 صفحات 236 و 237
آثار باب
به نوشته احمد یزدانی در نظر اجمالی و غلامرضا روحانی در برهان واضح، کتابهای زیر از باب است:
1- قیّومالأسماء یا تفسیر سورهی یوسف (خطی)
2- رسالهی بینالحرمین (خطی)
3- تفسیر سورهی کوثر (خطی)
4- تفسیر سورهی والعصر (خطی)
5- تفسیر سورهی بقره (خطی)
6- صحیفهی عدلیه (چاپی)
7- دلائل سبعه (چاپی)
8- پنج شأن یا شؤون خمس (چاپی در دو جلد، کوچک و بزرگ)
9- بیان عربی (چاپی)
10- بیان فارسی (چاپی)
11- قسمتی از الواح خط نقطهی اولی و سیدحسین کاتب (عکسبرداری و چاپ)
12- لوح هیکلالدین (چاپی ضمیمهی بیان عربی) و چند رسالهی دیگر
مقبرهی باب (مقام اعلی) در دامنهی کوه کرمل در حیفا
انشعابات در بابیه
- بابیه (میرزا علیمحمد شیرازی)
- ازلیه (میرزا یحیی صبح ازل)
- دیانی (میرزا اسدالله دیان)
- قدوسی (قدوس)
- قرهالعینی (طاهره)
- عیانی (کشف و شهود)
- بیانی (کتاب بیان)
- بهائی (بهاءالله)
«پایان»
کلیک کنید: قسمت اول
کلیک کنید: قسمت دوم
کلیک کنید: قسمت سوم
کلیک کنید: قسمت چهارم
⇧1 | الکواکبالدریه جلد 1 صفحه 136 |
---|---|
⇧2 | صفحه 171 ظهورالحق |
⇧3 | صفحات 138 و 139 اقتدارات، نوشتهی بهاء و صفحه 170 ظهورالحق |
⇧4 | الکواکبالدریه جلد1 صفحه 134 |
⇧5 | تاریخ ظهورالحق صفحه 131 |
⇧6 | الکواکبالدریه جلد 1 صفحه 195 |
⇧7 | الکواکبالدریه جلد 1 صفحه 204 |
⇧8 | صفحات 51 و 52 قاموس توقیع منیع جلد دوم و صفحات 173 و 174 ظهورالحق |
⇧9 | این رساله خطاب به سیدیحیی کشفی نوشته شده و به رسالهی ألفَین نیز مشهور است. |
⇧10 | صفحه 198 مطالع الأنوار فارسی |
⇧11 | کواکب دریه جلد 1 صفحات 233 و 249 |
⇧12 | کواکبدریه جلد 1 صفحات 233 و 249 |
⇧13 | کواکب دریه جلد 1 ص 248 |
⇧14 | قرن بدیع، جلد 1 صفحه 257 و ظهورالحق صفحه 25 و نیز کواکبدریه جلد 1 صفحه 248 |
⇧15 | کواکب دریه جلد 1 صفحه 249 |
⇧16 | الکواکبالدریه، جلد 1 صفحات 236 و 237 |